دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۶




I am in K.L city now and after two days I could manage to update my weblog. At the moment I am in a coffee-net run by an old chinese lady, amazing ha !!




Since I don't have Farsi fonts here I have to write in English except the following text which I could write in the hotel with my laptop.

See you in Tehran soon.

راجع به شهر جهانی و اینکه بهتر است به جای این واژه که ترجمه World city است از واژه هایی نظیر Global city و Globalising city استفاده کرد در مقاله قبلی صحبت کرده بودم. چندی پیش فرصتی پیش آمد تا چند روز را در کوالالامپور باشم. نمونه جالبی از شهرهایی که تغییرات زیادی را در فرایند پیوستن به لیست شهرهای جهانی تجربه کرده است. اما دلیل عمده دیگری که این شهر را به یک مورد بخصوص برای ما ایرانیها تبدیل می کند آن است که مالزی به عنوان یک کشور اسلامی در آسیا شناخته شده است که دارای جامعه ای چند فرهنگی و چند نژادی همانند جامعه ما نیز هست. پیوستن به باشگاه جهانی همانطور که گفته شد پیامدهایی را از جمله در مورد مسائل فرهنگی در پی دارد. توریسم و موضوع رویارویی فرهنگهای مختلف , سرازیری کالاهای مختلف از پوشاک و محصولات آرایشی گرفته تا فیلم و کتاب و مجله و ..از یک طرف و ایجاد توازن در سهم و نقشی که گروههای مختلف جامعه میزبان در این فرایند بازی می کنند از جمله این مسایل است. از این رو اینکه چطور مالزی تضادهای این چنینی را در فرایند توسعه اش حل یا بهتر است بگوییم مدیریت کرده است از اهمیت زیادی برای ما برخوردار است.

اگر چه ایران و مالزی هر دو کشور اسلامی محسوب می شوند اما دارای چندین تفاوت عمده می باشند که رفتارهای کاملا متفاوتی را در قبال موضوع جهانی شدن بر آنها تحمیل می کنند. موضوع اول تفاوت اقتصاد و منبع در آمد آنها است که در مورد ایران برخورداری از منابع عمده نفت و گاز باعث وابستگی شدید منابع درآمدی به این صنایع و عدم رشد سایر صنایع تولیدی و توریسم شده اند.

تفاوت دوم در موقعیت جغرافیایی و بده بستان های این دو کشور با کشورهای همسایه است. ایران به دلیل قرارگیری در حد فاصل تمدنهای عمده شرق و غرب در طول تاریخ عمدتا در معرض حملات مختلف بوده وحتی امروز نیز به دلیل اهمیت ژئوپولیتیکی هنوز تهدیدهای خارجی را تجربه می کند. برتری نسبی ایران در منطقه به دلایل تمدن دیرینه و ثروت نفتی نیز انگیزه رقابتی را بیشتر به توسعه مسایل سیاسی محدود کرده است تا مسایل اقتصادی و تکنولوژیک. تمدن شکوهمند گذشته و تحمل جنگها دو ویژگی فرهنگی دیگر را نیز بر جامعه ایرانی تحمیل کرده است که در بحث توسعه بسیار مهم محسوب می شوند. عدم اعتماد به غیر خودی که منجر به شکل گیری جامعه ای ایزوله با قدرت تحمل محدود چیزهای متفاوت شده است. نگاهی به برخورد ما با برادران افغانی که اگرچه دارای ریشه های فرهنگی و زبانی مشترکی نیز با ما هستند یک نمونه است. ویژگی دوم غرور کاذب و من صد منی ایرانی است (از پیران) که جامعه را تشویق به تحقیر دیگر اقوام و نادیده گرفتن نکات مثبت آنان و بزرگ نمایی موفقیتهای گذشته خود کرده است...........