یکشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۶

بازخوانی چند میت

برخی موضوعات هستند که به طور عمومی افراد زحمتی برای پذیرش یا رد منتقدانه شان به خود نمی دهند . تکرار مکرر این موضوعات رفته رفته از آنها یک افسانه -mythمیت می سازد .

یکی از این موضوعات بحث تحقیق (ریسرچ) و کم اهمیت بودنش در ایران است. ما معمارها همواره به کار حرفه ای و دست قوی و .. اعتقاد راسخ داریم که به نظر من هیچ مشکلی تا اینجا وجود ندارد. اما مشکل از آنجا شروع می شود که وارد حوزه ارزشی و مقایسه ای می شویم و ارزش ریسرچ را به نفع کار عملی به چالش می کشیم.
این دو نه تنها تضادی با هم ندارند که یکدیگر را تقویت می کنند اما در ایران گویا باب است که جمع این دو در یک نفر ممکن نیست شما یا معمار حرفه ای هستید که ریسرچ نباید وقتتان را تلف کند یا یک ریسرچرید که فقط به درد فلسفه بافی می خورید! اینها فکر می کنم پیش فرضهای امروز اکثر اعضای جامعه معماری ما باشند.

میت دوم بحثی تکراری است که دوره دکتری را پدیده ای طراحی شده برای استیلای علمی جوامع غربی فلان فلان شده جهت استعمار علمی ما می بیند. تا اطلاعات مربوط به ما را از آن خود کرده و بعد علیه ما استفاده کنند. بسیار خوب خیلی هم مقبول فکر کنم تئوریهای پست کلونیال خیلی بهتر از ما در این زمینه قلم فرسایی کرده اند.

اما صورت دیگر قضیه :
اولا اگر در طی یک پروژه تحقیقاتی شما دری به روی غربیها باز می کنید صد ها در نیز بروی خود شما باز می شود. اگر استاد راهنمای شما به یک موضوع آشنایی می یابد شما آزادید تا هر چه تئوری , کتاب , مقاله , یافته , عکس , راه حل و ..است از اینجا بر بندید. به علاوه می گویند خود را بشناس تا خدا را بشناسی من اضافه می کنم دیگری را بشناس تا خود را بهتر بشناسی. گاه آنقدر به بعضی چیزها نزدیکیم که از حضورش غافلیم و تا زمانی که فقدانشان را تجربه نکنیم حضورشان را درنمی یابیم.

میت آخر هم گلوبالیزم یا جهانی شدن و شعار مسخره دهکده جهانی است. من نمی توانم به چنین چیزی معتقد باشم چون هیچ کدام از طرفین این رابطه (توسعه یافته و در حال توسعه ) هنوز درک درستی از هم پیدا نکرده اند. همان قدر که ما فکر می کنیم غربیها همه چیز شان درست و سر جا ست و به نق زنی و خود زنی و تحقیر دست اندر کاران خودی و ..می پردازیم آنها هم تصور درستی از ما ندارند و معمولا برداشت شان از ما چند دهه عقب تر از این چیزی است که واقعاً هستیم.

هر وقت اینجا از ایران و یا تهران سوال می کنند تنها با گفتن این جمله آنها را ناک آپ می کنم.
تهران ! فقط این را بگویم که تهران شهری است که تا بحال اندیشمندانی چون فوکو , هابرماس , مانوئل کاستلز و رورتی برای درک جامعه پویا و عجیب ایرانی به آنجا آمده اند. همین و بس چون بعید می دانم اطلاعات سطحی و غالبا معوج شان از ایران در این دنیای به اصطلاح گلوبال اجازه دهد راجع به دیگر بزرگانی چون فردوسی طوسی و حافظ شیرازی , خیام نیشابوری و ملاصدرای شیرازی , ,شمس و شهریار تبریزی ,دکتر حسابی و پرفسور لطفی زاده , کیارستمی و
شهرام ناظری و ..... سخن بگویم.

۲ نظر:

Saeed Ebrahimabadi گفت...

سلام این لینک راجع به تهران دیدم : http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2007/12/071217_an-ek-ahmadi.shtml
همانطور که گفتی در کامنتت برای من تهران جدید درادبیات داستانی کمتر دیده میشه. من بعضی کارهای گلی ترقی خوندم که به نظرم کمی حال و هوای شهری هم داره. در این زمینه کتاب اسطوره تهران جلال ستاری احتمالا دیدی که البته یه جوری در جستجوی تهران در ادبیات داستانی هست. ببخشید اگه کامنت کمی دور از مطلب اصلی شد.

ناشناس گفت...

ممنون

علاوه بر کتاب "اسطوره تهران" ستاری کتاب "تهران مخوف" مرتضی مشفق کاظمی و شب های تهران نوشته غزاله علیزاده و " من در تهرانم" ابراهیم رهبر نیز مثال زدنی اند.