شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۶

اودیسه ای که در حلبی آباد فرود آمد

این اودیسه فضایی در واقع مرکز خریدی است به نام مجتمع الماس شرق در حاشیه بولوارخیام شهر مشهد (نقشه هوایی ) . پدیده ای که امروز زینت بخش سیمای بسیاری از شهرهای کشورمان شده اند تا تحت لوای توسعه و توریسم و .. شهرهایمان را متجدد نشان دهند.

اما تضاد یا کنتراستی که از قضا در معماری اصلی پسندیده محسوب می شود اینجا در مقیاس شهر بدجوری توی ذوق می زند. دیدن چهره پریشان و کتک خورده خانه ها یا به عبارت بهتر بیغوله های حاشیه بولوار در کنار آن قمپز معمارانه که نسبش شاید به یکی ازگنبدهای نروی برسد آدم را به فکر فرو می برد. حاشیه نشینی اگر بزرگترین معزل امروز شهرهای جهان سومی نباشد یکی از متداول ترین آنهاست. اما برای درک این پدیده باید کمی به عقب برگردیم یعنی حدود ۱۹۵۰-۶۰

در آن دوره این دیدگاه که فقر و مصایب اکثر کشورهای جهان سومی ریشه در عقب ماندن آنان از قافله کشورهای پیشرفته در تکنولوژی بود دیدگاهی رایج بود که از ان به عنوان تئوری مدرنیزاسیون نام می برند. (Modernization theory ).اما نگاهی به تاریخ استعمار و به یغما رفتن مواد خام این کشورها به ثمن بخس توسط کشورهای به اصطلاح پیشرفته حاکی از آنست که فقر فرهنگی و مالی این کشورها صرفا ناشی از عقب ماندگی تکنولوژیکشان نیست بلکه ناشی از رویه ایست که آنها را وارد ساختار اقتصادی جهان مدرن تحت سیطره کاپیتالیزم نمود. این دیدگاه در میان متخصصین به تئوری وابستگی معروف (Dependency theroy) است که توسط اقتصاد دان آمریکایی Frank-1970 مطرح شد که معتقد بود عقب افتادگی نه به خاطر جدا افتادن کشورهای جهان سومی از کشورهای پیشرفته بلکه برعکس به دلیل درگیر شدنشان با آنها صورت گرفت. به اعتقاد فرانک کشورهای جهان سوم در مادون ساختار اقتصادی جهان به این چرخه وارد شدند و همیشه وابسته ماندند. به نظر وی اقتصاد جهان توسط چند شهر بزرگ در کشورهای کاپیتالیست نظیر لندن پاریس و نیویورک کنترل می شود که وی آنها را مترو پول نامید و از این این مراکز وی زنجیره ای از وابستگی را تا دورافتاده ترین روستاهای کشورهای عقب مانده ترسیم کرد. در این تئوری مازاد تولیدی که به تدریج از روستاها به شهرک ها و از انجا به شهرهای بزرگتر و نهایتا به کلانشهرها جاری می شد تا به یکباره و آسان توسط مترو پول های آنسوی آب در اروپا و آمریکا مکیده شود.(Potter, 1992:14)


هر چند نمی توان کشورهای پیشرفته را تماما مسئول عقب ماندگی کشورهای در حال توسعه (که این عنوان نیز خود نوعی ذهنیت استعماری است) دانست اما نگاهی به کلانشهرهای کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه و آسیا از کاراکاس و لیما و سانتیاگو و ریودوژانیرو گرفته تا تهران و قاهره و لاهور و کلکته و جاکارتا و بانکوک نشان می دهد که اکثر این شهرها همچون سرهایی بزرگ بر گرده ناتوان کشورهایشان سنگینی می کنند.

مدرنیزاسیون برونزا تحت فشار مهره هایی نظیر پینوشه و شاه و سادات و سوهارتو و .. به از میان رفتن صنایع خرد مقیاس و مهاجرت سیل آسای روستاییان به شهرها که نماد لذت و تجدد و مد و مصرف کالاهای غربی شده بودند و فاصله طبقاتی شدید انجامید و پدیده حاشیه نشینی و سکونتگاههای غیر رسمی را به ارمغان آورد. پدیده ای که تا با امروز نیز دامن گیر شهرهای بزرگ کشور هستند و گاها با مسائل سیاسی گره می خورند.( نظیر درگیریهای چند سال پیش مشهد و .. که در پی تخریب چند خانه در یکی از همین سکونتگاهها توسط شهرداری بوقوع پیوست ).برای آشنایی بیشتر با این پدیده و عوارضش اینجا و بعد اینجا را ببینید.

اما آیا حاشیه ها پدیده های منفوری اند و باید آنها را مثل خاک سفید پاکسازی کرد؟
پاسخ اینست که اگر چه این سکونتگاه ها غالبا با انواع و اقسام مشکلاتی نظیر بیکاری و بزهکاری و ..دست به گریبانند اما نکات مثبتی را نیز در بر دارند که مبارزه با پاکسازی فیزیکی شان را می توانند توجیه کنند. اولا بر خلاف این نظر که ساکنین این مناطق مهاجران روستایی هستند که در جستجوی کار به آنجا آمده اند در مواردی این افراد ابتدا در مناطق مرکزی شهر اجاره نشین شده و بعد از کسب در آمد کافی به مناطق حاشیه ای رفته و با توجه به قیمت ارزان زمین از زمین خواران به ساخت سریع خانه ها یشان می پردازند و حتی بسته به ایمن بودن از لودرهای شهرداری گاه به خرید و فروش ملک و بنا می پردازند و در ثانی نسل دوم و سوم این افراد دیگر ساکن انجا محسوب می شوند و نمی توان آنها را روستایی مهاجر دانست. بعلاوه اکثر ساکنین سکونتگاههای غیر رسمی خود با خرید مصالح و کار گروهی و .. به ساخت خانه شان می پردازند و بار بزرگی را از دوش دولتها بر می دارند.

در واقع حاشیه نشینی تنها ناشی از مهاجرت روستاییان به شهرها نیست بلکه فقر و نابربری اجتماعی و نیز قبضه شدن زمین توسط اقلیتی خاص چون نیروهای نظامی - کله گنده ها و یا دولت نیز می تواند در دامن زدن به این مشکل نقش ایفا کند. سیاستمداران با سکونتگاههای غیررسمی ارتباط تنگاتنگی دارند. ممکن است با فراهم کردن زمین های متعلق به دولت برای این اقشار برای خود رای بخرند یا با ندیده گرفتن ساخت و سازهای غیر قانونی غیرمستقیم از پشتیبانی آتی آنها بهره مند شوند. (راب پاتر- ۱۹۹۲)

مطالعات ۸ ساله طراح و برنامه ریز انگلیسی به نام جان ترنر در حلبی آبادی های پرو نشان داد که دولت باید با حمایت از این افراد به هر چه بهتر ساختن زیستگاه آنها و بهبود کیفیت خانه هایشان کمک کند و با مطالعه روی شبکه های غیررسمی اقتصادی و ارتباطشان با اقتصاد رسمی به ایجاد شرایط کاری و استخدامی شان کمک کند نه اینکه با پاک کردن صورت مساله با لودر به جان این سکونتگاه ها بیافتد.

برای اینکه زیاد از سرفصل دور نشویم باید گفت پدیده هایی نظیر مراکز خرید و مجتمع های گردشگری و تفریحی و مناطق آزاد تجاری و.. که در راستای سیاستهای خصوصی سازی و اقتصاد آزاد و نیولیبرال صورت می گیرد (که قبلا در این پست راجع به آنها صحبت کردیم) و نوعی دیزنیفیکیشن شهری (Disneyfication) و تم پارک (Theme park) محلی محسوب می شوند شاید به خودی خود بد به نظر نرسند وگاها حتی در بالا رفتن قیمت زمین در محلات فقیر نشین و از بین بردن سابقه بد ذهنی شان موثر باشند (نظیر پروژه ژرژ پمپیدو )‌ اما باید دید چنین پروژه های تا چه حد به تغییر زندگی و ایجاد فرصتهای شغلی بافتهای اطرافشان یاری می رسانند و تا چه حد به حسابهای بانکی عده ای قلیل که معلوم نیست مالیات سالانه شان هم صرف آن بیغوله نشینان بشود یا نشود.


Ref

Urbanization in the Third World by Rob Potter (1992), Oxford University Press
وبگاه وحید عدالتیhttp://www.vahidedalati.blogfa.com/post-211.aspx

وبگاه ابولقاسم بیاتhttp://abayat.blogfa.com/post-12.aspx

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

حضور عنصری که با شبکه و جریانهای موجود ارتباطی برقرارنکند هرچند قوی ، بی فایده است.
اودیسه ای که بعد از بلند شدنش گردوخاک آن گریبانگیر همه خواهد بود!!!

ناشناس گفت...

حضور عنصری که با شبکه و جریانهای موجود ارتباطی برقرارنکند هرچند قوی ، بی فایده است.
اودیسه ای که بعد از بلند شدنش گردوخاک آن گریبانگیر همه خواهد بود!!!

ناشناس گفت...

سلام و درود بر مرتضی ی عزیز
من این کار رو از نزدیک دیدم. فضای داخلیش جالب تر از بیرونه : یک رمپ مارپیچ بزرگ که از گوگنهایم مرحوم رایت به عاریت گرفته شده است.
آنچه خوبان همه دارند این کار یکجا دارد.
kourosh

Morteza Mirgholami گفت...

سلام
ممنون
البته من قصد نقد معماری این بنا را ندارم چون از نزدیک آنرا ندیده ام بیشتر علاقه مند به جریانات و ساز و کارهای پس زمینه این نوع بناها و ابعاد اجتماعی-فرهنگی شان هستم

ناشناس گفت...

آقای میرغلامی،
سلام. سال نو پیشاپیش مبارک.
لطفاً در نظرخواهی برای انتخاب موضوع ضیافت پنجم شرکت کنید. ممنونم.

ناشناس گفت...

با عرض سلام ووقت بخیر...
پست جذابی بود بسیار استفاده کردم..
به موارد جالبی اشاره کردید...
در مورد سیاست پروژه های سپاد (اعم از کاوه1-2-3والماس شرق و مجتمع وصال و برجهای تجاری دوقلو.... و یکسری کاربریهای جنبی که در مجموعه در نظر گرفته شدند-و د رآینده ای نزدیک احداث میشوند)... برنامه بدین ترتیب بوده که قطبی در مشهد بوجود بیاورند که توریستی- تجاری و تفریحی باشد و بلاخص هدف این جریان برای جذب توریست و زائر بوده ...(هدف وسیاست صحیح بوده ولی اینکه چقدر موفق بوده اند به نظر میرسد به زمان بیشتری احتیاج دارد...با توجه به اینکه شاید تقریبا از کل مجموعه طراحی شده تا به اکنون 40 در صد آن ساخته شده )...مکان مورد نظر در شریانی غیر از شریانهای اصلی و درون شهری در نظر گرفته شده و در منطقه ای است که گسترش شهر در آن کمربند است ...در امتداد ان قاسم آباد و نمایشگاه بین المللی که آن هم در حال توسعه است وتاثیر بسیاری بر شکل گیری بافت اطراف وایجاد شهرک ها و کاربری های جدید و... و ...داشته است .
اتفاقی که در احداث شهر جدید (سجاد شهر )مشهد صورت گرفته ...تخریب بافتی مستضعف نشین ...در حال حاضر هم در اطراف این بافت جدید بافتهای قدیمی با همان صورت قرار دارد که توسط مرزهای نامرئی تفکیک شده اند با وجود هم جواری باهم ...شاید در آینده ای نزدیک ...چنین اتفاقی در مورد بافتهای اطراف پروژه های سپاد ...که در راستای بولوار خیامی که در تقاطع بولوار سجاد قراردارد ...بیفتد.
...
پیروز وپاینده باشید...

Morteza Mirgholami گفت...

سلام
خانم غیور ممنون از اطلاعات تکمیلی تان. چون اطلاعاتم در مورد این پروژه را از گوشه و کنار و اینترنت و .. کسب کرده ام نمی توانم ارزشگذاری کنم ولی در کل احساس می کنم که در پروژه های شهری باید برنامه ها تمامی اقشار اجتماعی را مد نظر قرار دهند.

مکان یابی این پروژه هم احتمالا به خاطر دسترسی به بزرگراه و قشر متویط و مرفه که معمولا قابلیت تحرک بیشتری دارند و قیمت ارزان زمین (زمینهای خارج از کمربندی) که می تواند علت و معلولی هم باشد (یعنی گاهی اول یک پروژه اجرا می شود و بعد حاشیه نشینی شکل می گیرد و گاه به خاطر زمین ارزان پروژه ها به ان بخشها منتقل می شوند) مثل محله های اطراف نارمک که چون اولین محله طراحی شده بر اساس اصول مدرن بود محلات زیادی اطرافش رشد یافت مثل مفت آباد و ...( که از اسمش هم پیداست زمینها به صورت یک شبه قطعه بندی و ساخته شده) یا نمونه هایی مثل رشدیه در تبریز که می توان با فاصله چند صد متر دو محله با ۱۸۰ درجه اختلاف طبقاتی را در کنار هم دید. پدیده جالبی است منتها اطلاعات کافی در دست ندارم که بخواهم تحلیل کنم اول مرغ بود یا تخم مرغ یعنی کدام محله باعث رشد محله دیگر شده.

کلا ساخته شدن بزرگراهها هم که الان به یک ژست سیاسی تبدیل شده به نظر من در شهرهای ما خیانت به اقشار محروم است. چیزی ساخته می شود که فقط رفاه قشر مرفه و متوسط به بالا و ماشین دار را تامین می کند در حالیکه که مالیاتش را همه می دهند. اول حمل و نقل عمومی بعد بزرگراه. چون مسلما کسی که می خواهد از فرمانیه تشریف ببرد محل کارش در مرکز شهر هیچگاه از مترو استفاده نخواهد کرد.

ناشناس گفت...

سلام
من هم اين بنا رو از نزديك ديده و به نوعي با آن ارتباط دارم
مطلب شما را مطالعه كردم و بايستي بگويم حاشيه نشيني در اين منطقه به گونه اي ديگر رخ داد با توجه به مطالب گفته شده توسط شما بايستي ذكر كرد كه اين حلبي آبادهاي يكشبه دقيقا پس از احداث اين بنا رو به افزايش گرديد و با مالكيت افراد قلدري كه فقط تحت دريافت وجوه و غرامت براي خود و زميني كه اصلا مالكيتي از آن را ندارند بوجود مي آمد و گرنه وجود روستايي كه اكنون به حاشيه شهر نزديك شده هيچ گونه تضادي با اين عمل نداشته كما اينكه توسعه شهر به سود آنها گشته باعث دگرگوني املاك از نظر قيمت و در نظر گرفتن خدمات شهري براي آنها مي شد از جمله خطوط اتوبوس شهري، خيابان كشي، فضاي سبز و و و
ولي اكنون در كنار همين روستا و در ميان مسير رودخانه كه يكي از كالها يا مسيرهاي جمع آوري آبهاي سطحي هست شاهد احداث بناهاي يكشبه اي هستيم كه ضربه اي مهلك بر چهره شهر وارد مي آورد و مانع بزرگي درجهت توسعه و آبادي منطقه است .
مطلبي كه اينجا وجود داره سياست احداث اين مجموعه در حاشيه شمالي مشهد هست كه اولا جلوگيري از همين حاشيه نشيني مي باشه كه به نوعي در تمامي شهرهاي ايران مرسوم بوده (البته نه به اين شكل) . حاشيه نشيني در اين قسمت كه منطقه اي غني و داراي پتانسيل مناسب جهت توسعه شهر بود رو به افزايش است و اثرات اجتماعي مخربي بر چهره شهر كه از جمله آن مبادلات مواد قاچاق نيز هست را دارد . دوما ايجاد اين منطقه (با نگرش منطقه گردشگري ) با وسعت 200 هكتار عملا در محدوده مياني و مناسب شهر ميسر نبوده و باعث ايجاد مزاحمت براي بافتهاي مسكوني كه به تبع آن افزايش ترافيك و شلوغي شهر (با توجه به قرار داشتن بازارها و مجتمع هاي فراوان واقع در بافت قديم) مي گرديد و مطلب سوم احداث بنايي به عظمت و وسعت الماس شرق در يك منطقه مناسب با توجه به سازو كارهاي اجرايي و مديريتي در شهر حالا حالاها زمان مي برد و شايد حتي تاكنون براي خريد و آزاد كردن ملك آن بايستي درگير بوده و مانند ساير پروژه هاي احداثي در شهر كه طولاني و زمانبر هستند پروژه اي كه در مدت 3 سال به بهره برداري رسيد بالغ بر 10 سال زمان نياز داشت .
با تشكر فروان – مجيد مسلمي

ناشناس گفت...

سلام
من هم اين بنا رو از نزديك ديده و به نوعي با آن ارتباط دارم
مطلب شما را مطالعه كردم و بايستي بگويم حاشيه نشيني در اين منطقه به گونه اي ديگر رخ داد با توجه به مطالب گفته شده توسط شما بايستي ذكر كرد كه اين حلبي آبادهاي يكشبه دقيقا پس از احداث اين بنا رو به افزايش گرديد و با مالكيت افراد قلدري كه فقط تحت دريافت وجوه و غرامت براي خود و زميني كه اصلا مالكيتي از آن را ندارند بوجود مي آمد و گرنه وجود روستايي كه اكنون به حاشيه شهر نزديك شده هيچ گونه تضادي با اين عمل نداشته كما اينكه توسعه شهر به سود آنها گشته باعث دگرگوني املاك از نظر قيمت و در نظر گرفتن خدمات شهري براي آنها مي شد از جمله خطوط اتوبوس شهري، خيابان كشي، فضاي سبز و و و
ولي اكنون در كنار همين روستا و در ميان مسير رودخانه كه يكي از كالها يا مسيرهاي جمع آوري آبهاي سطحي هست شاهد احداث بناهاي يكشبه اي هستيم كه ضربه اي مهلك بر چهره شهر وارد مي آورد و مانع بزرگي درجهت توسعه و آبادي منطقه است .
مطلبي كه اينجا وجود داره سياست احداث اين مجموعه در حاشيه شمالي مشهد هست كه اولا جلوگيري از همين حاشيه نشيني مي باشه كه به نوعي در تمامي شهرهاي ايران مرسوم بوده (البته نه به اين شكل) . حاشيه نشيني در اين قسمت كه منطقه اي غني و داراي پتانسيل مناسب جهت توسعه شهر بود رو به افزايش است و اثرات اجتماعي مخربي بر چهره شهر كه از جمله آن مبادلات مواد قاچاق نيز هست را دارد . دوما ايجاد اين منطقه (با نگرش منطقه گردشگري ) با وسعت 200 هكتار عملا در محدوده مياني و مناسب شهر ميسر نبوده و باعث ايجاد مزاحمت براي بافتهاي مسكوني كه به تبع آن افزايش ترافيك و شلوغي شهر (با توجه به قرار داشتن بازارها و مجتمع هاي فراوان واقع در بافت قديم) مي گرديد و مطلب سوم احداث بنايي به عظمت و وسعت الماس شرق در يك منطقه مناسب با توجه به سازو كارهاي اجرايي و مديريتي در شهر حالا حالاها زمان مي برد و شايد حتي تاكنون براي خريد و آزاد كردن ملك آن بايستي درگير بوده و مانند ساير پروژه هاي احداثي در شهر كه طولاني و زمانبر هستند پروژه اي كه در مدت 3 سال به بهره برداري رسيد بالغ بر 10 سال زمان نياز داشت .
با تشكر فروان – مجيد مسلمي

ناشناس گفت...

سلام
من هم اين بنا رو از نزديك ديده و به نوعي با آن ارتباط دارم
مطلب شما را مطالعه كردم و بايستي بگويم حاشيه نشيني در اين منطقه به گونه اي ديگر رخ داد با توجه به مطالب گفته شده توسط شما بايستي ذكر كرد كه اين حلبي آبادهاي يكشبه دقيقا پس از احداث اين بنا رو به افزايش گرديد و با مالكيت افراد قلدري كه فقط تحت دريافت وجوه و غرامت براي خود و زميني كه اصلا مالكيتي از آن را ندارند بوجود مي آمد و گرنه وجود روستايي كه اكنون به حاشيه شهر نزديك شده هيچ گونه تضادي با اين عمل نداشته كما اينكه توسعه شهر به سود آنها گشته باعث دگرگوني املاك از نظر قيمت و در نظر گرفتن خدمات شهري براي آنها مي شد از جمله خطوط اتوبوس شهري، خيابان كشي، فضاي سبز و و و
ولي اكنون در كنار همين روستا و در ميان مسير رودخانه كه يكي از كالها يا مسيرهاي جمع آوري آبهاي سطحي هست شاهد احداث بناهاي يكشبه اي هستيم كه ضربه اي مهلك بر چهره شهر وارد مي آورد و مانع بزرگي درجهت توسعه و آبادي منطقه است .
مطلبي كه اينجا وجود داره سياست احداث اين مجموعه در حاشيه شمالي مشهد هست كه اولا جلوگيري از همين حاشيه نشيني مي باشه كه به نوعي در تمامي شهرهاي ايران مرسوم بوده (البته نه به اين شكل) . حاشيه نشيني در اين قسمت كه منطقه اي غني و داراي پتانسيل مناسب جهت توسعه شهر بود رو به افزايش است و اثرات اجتماعي مخربي بر چهره شهر كه از جمله آن مبادلات مواد قاچاق نيز هست را دارد . دوما ايجاد اين منطقه (با نگرش منطقه گردشگري ) با وسعت 200 هكتار عملا در محدوده مياني و مناسب شهر ميسر نبوده و باعث ايجاد مزاحمت براي بافتهاي مسكوني كه به تبع آن افزايش ترافيك و شلوغي شهر (با توجه به قرار داشتن بازارها و مجتمع هاي فراوان واقع در بافت قديم) مي گرديد و مطلب سوم احداث بنايي به عظمت و وسعت الماس شرق در يك منطقه مناسب با توجه به سازو كارهاي اجرايي و مديريتي در شهر حالا حالاها زمان مي برد و شايد حتي تاكنون براي خريد و آزاد كردن ملك آن بايستي درگير بوده و مانند ساير پروژه هاي احداثي در شهر كه طولاني و زمانبر هستند پروژه اي كه در مدت 3 سال به بهره برداري رسيد بالغ بر 10 سال زمان نياز داشت .
با تشكر– مجيد مسلمي