جمعه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۶

لوکوربوزیه : نابغه ای خلاق یا کپی کاری شهرت طلب

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که شیفته کار هنرمند یا نویسنده و متفکر معروفی باشید اما با آگاهی از زوایایی از زندگی خصوصی آنها که چندان با کار هنری شان همراستا نیست دچار احساسی ناخوشایند شده باشید. از جمله همجنس باز بودن فوکو یا اعترافات ژان ژاک روسو یا ارتباطات هایدگر با حزب نازی. در اکثر این موارد بنا را بر این می گذاریم که خوب اثر هنری هنرمند چیزی است که باید مستقل از زندگی شخصی اش قضاوت شود و خلط این دو چندان محلی از اعراب ندارد.
اینجا و اینجا را هم بخوانید (وبلاگ دوست عزیزم شیرازی)

اما چه اتفاقی خواهد افتاد اگر زندگی شخصی هنرمند واقعیت های غیر قابل پیش بینی را در مورد کار حرفه ای و هنر هنرمند بر ملا سازد. یک نمونه خیلی جا لبش را هفته پیش در یک سمینار در دانشکده شاهد بودم. سخنران سمینار دکتر ژان کنت بیرکستد از دانشکده معماری بارتلت می خواست اسراری را در مورد زندگی خصوصی لوکوربوزیه فاش کند. سخنرانی در واقع نتیجه تحقیقی بود در زمینه منابع الهام بخش لوکوربوزیه , سرد مدار معماری مدرن , که قرار است به زودی در غالب کتابی با عنوان " “Le Corbusier and the Occult توسط انتشارات M.I.T نیز چاپ شود.

سخنران که در واقع یک انسان شناس است توضیح می داد که چطوربا خواندن تصادفی چند جمله از کتاب 1913-Carnet Automne کوربوزیه جرقه های اولیه این تحقیق زده شد جایی که اشاراتی مبهم به یک معمار قرن هیجدهمی فرانسوی به نام بلانژه می شود. سپس محقق بر آن می شود تا راجع به این معمار نا مشهور تحقیقات بیشتری به عمل آورد و نتایج وی را شگفت زده می کند چون که تشابهات زیادی بین پلانها مقاطع یا ایده هایی چون باغ در بام , پلان آزاد یا مقطع پیچیده مجتمع هبیتاسیون کوربوزیه با کارهای بلانژه وجود دارد.

سپس این کنکاش شرلوک هولمزی ادامه می یابد تا گوشه های بیشتری از زندگی خصوصی کوربوزیه از جمله نامه ها , یاد داشتها , ارتباطات با افراد سرشناس و به قول سخنران آثار جرم احتمالی را پوشش دهد. نتایج جالبند : یکی از کتابهایی که در مورد بلانژه نوشته شده در کتابخانه کوربوزیه پیدا می شود که به خاطر طبقه بندی اشتباه از نظرها پنهان مانده بوده است اما ظاهر کتاب نشان می دهد که کوربوزیه بارها و بارها آن را ورق زده است اما گویا کوربوزیه علاقه ای به مطرح کردن این ارتباط نداشته است.

یاد داشتهای حذف شده , قرارهای ملاقات با افراد سرشناس و صاحب قدرت از جمله انجمنهای فراماسیونری و تمامی نظامی که گویا به دقت توسط کوربوزیه چیده شده بود تا او را هر چه زودتر به شهرت برساند و به عنوان سر دمدار معماری مدرن به جهان بشناساند آشکار می گردد. تا آنچه که او می خواهد از او خوانده شود به خوانندگان معرفی شود .مجموعه ای از انتشارات , سردبیران , منتقدان هنری.چیزی که سخنران آن را صنعت لوکوربوزیه ساز نامید .

حال اگر چه این واقعیات از زندگی خصوصی لوکوربوزیه می تواند تصویری که از او در ذهن ما به عنوان قهرمان و سردمدار معماری مدرن نقش بسته را خدشه دار سازد یک دفاعیه از کوربوزیه می تواند این باشد که به هر حال ترجمه این ایده ها به زبان نو و صورت واقع بخشیدن به آنها نیازمند نبوغی است که شاید هر کسی از آن برخوردار نباشد ولی پنهان کردن این منابع هنوز مساله ایست که ذهن محققین کنجکاوی چون دکتر بیرکستد را آرام نمی گذارد.

Bartlett Architecture Research Group
Dr Jan Birksted
Le Corbusier and the Occult

forthcoming
Location
Cambridge
Publisher
MIT
ISBN

This monograph is the result of five years of empirical research, using social anthropological fieldwork and participant observation in France and Switzerland into public, semi-public, semi-secret, secret and private (and hitherto unresearched) archives. it is the story of Le Corbusier and his family and friends (Juan Gris, Amédée Ozenfant, Paul Dermée, etcetera), involved in the occult, the hermetic, the esoteric and in Swiss or French Freemasonry (La Grande Loge Suisse Alpina,La Grande Loge de France and Le Grand Orient de France). These archives, off the beaten track, reveal another Le Corbusier within the local culture and social networks of La Chaux-de-Fonds in the early 1900s, as well as in Paris in the 1920s and 1930s. This story has then been tested against the contents of the Le Corbusier Foundation in Paris and the Le Corbusier Archives in La Chaux-de-Fonds, where key documents survive that have not yet been discussed by others because (1) they do not fit the official story and (2) they do not fit the presuppositions of most architectural historians. For the first time, one can begin to understand not just Le Poème de l'Angle Droit, but also such key architectural concepts as the ‘architectural promenade’, ‘ineffable space’, ‘the radiant city’ and the ‘Five Points of a New Architecture’. Because of the in-depth and wide-ranging empirical research, the monograph also includes information about his Parisian Masonic friends (Juan Gris, Paul Dermée, Amédée Ozenfant, etcetera) and patrons, clients and friends (André Citroën, Jean Zay, Jean Cassou, etcetera). The monograph thus paints the picture not just of one architect, Charles-Edouard Jeanneret dit Le Corbusier, but also of the society, the entourage and the networks in which he was enmeshed, including such significant characters as Nathalie Clifford Barney. This, inevitably, is a critical book that will probably infuriate many people because of its rejection of the ethnocentric Anglo-Saxon presuppositions that underlie much Le Corbusier scholarship. Methodologically too, it is a critical book because (in addition to the social anthropological emphasis on fieldwork with its focus on local culture, social networks and kinship) the monograph develops the kind of reverse methodological approach that Rosalind Krauss described when she wrote that “No longer the tale of the crime’s commission, it is now the story of the deed’s detection. As Holmes liked to explain to Watson, it becomes a matter of ‘reasoning backwards”. In this respect, the book proceeds with concepts and approaches related to Gérard Genette’s notion of the ‘paratexte’, Charles S. Peirce’s notion of the ‘indexical trace’ and Giovanni Morelli’s art historical focus on concrete material evidence. The monograph thus necessarily builds upon H. Allen Brooks’ classic study of Le Corbusier’s Formative Years: Charles-Edouard Jeanneret at La Chaux-de-Fonds (1997), but this new empirical research into local culture, social networks and kinship modify and reverse many of Brooks’ conclusions. From this arises a completely new picture of Jeanneret / Le Corbusier and of his belief system and architecture. However, what really matters is not just the new specific understanding of the work of Le Corbusier. What really matters are the general implications for our understanding of modernism and of modernism’s complex relationship to historical traditions. There are also here critical implications for the notions of copying and of originality, as developed by Richard Shiff in his study of Cézanne’s ‘technique of originality’ (1984).

دوشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۶

مقایسه خیابان ولی عصر (تهران) و بورک (ملبورن)1


"Tim Cresswell "

در کتاب مختصر و مفیدش

" Place: a short introduction"

می نویسد :
در طول تاریخ مطالعات مربوط به مکان رویکردهای گوناگونی نسبت به این موضوع در سه سطح مختلف (حد اقل) صورت گرفته :
1.
رویکرد توصیفی که جهان را به شکل مجموعه ای از مکانها که هر کدام بطور مجزا و منحصر به فرد قابل بررسی هستند می بیند.
2.
social constructionist رویکرد

ها که مکان برایشان بیشتر به خاطر فرآیندهای اجتماعی مستتر درآن اهمیت

دارد تا منحصر به فرد بودنش . مارکسیست ها , فمنیست ها و پسا ساختارگرایان در این گروهبندی جای می گیرند. موضوعاتی نظیر این :
چطور یک مکان نمایانگر فرایند های وسیعتری است و تحت شرایطی چون کاپیتالسیم , پدر سالاری , گروه بندیهای جنسیتی , پست کولونیالیسم و سایر شرایط ساختاری شکل می گیرد.

3- رویکرد پدیدار شناسانه نسبت به مکان . این دیدگاه نه به مکان به عنوان یک وجود یکتا و منحصر به فرد می نگرد و نه در جستجوی عوامل نا پیدای شکل دهنده مکان است بلکه در جستجوی توضیح جوهره وجود انسان به عنوان مفهومی آمیخته و چیزی در ذات مکان و جز لاینفک آن می نگرد.

این رویکردها را نمی توان سه برخورد کاملا جدا دانست چرا که هم پوشانی هایی با هم دارند ولی هر کدام را می توان رویکردی با عمق متفاوت نسبت به مکان بر شمرد . اولی سطحی تر و آخری عمیق تر

حال به عنوان مثال بیایید دو مکان مختلف یعنی خیابان ولی عصر و خیابان بورک را با این عینک های سه گانه ببینیم.

در رویکرد اول خیابان ولی عصر خیابانی است با دو جداره نسبتا بلند از ساختمانهای 5-6 طبقه و متشکل از عملکردهای مختلف اداری , تجاری , خدماتی و فرهنگی با پیاده روهایی نسبتا عریض و مملو از چنار که عصر ها محلی است پر از عابرین پیاده و مملو از ماشین در وسط.

بورک خیابانی است نسبتا مختص عابرین پیاده که تنها تراموا گهگاهی از حوزه میانی آن عبور می کند با ساختمانهایی با تناسبات نزدیک به ولی عصر ولی نه با تنوع عملکردی آن. فروشگاهها عمدتا تجاری اند از جمله پوشاک و جو اهرات تا فروشگاهها و مالهای بزرگی مثل

Myer , David Jones ...
پیاده روها در بورک بر خلاف ولی عصر فضایی سرپوشیده را برای عابرین فراهم می کنند تا آنها را از بارانهای ناگهانی ملبورن در امان نگه دارند. اینجا بجای دستفروش های ولی عصر که سی-دی فیلم , عطر و روسری و تی-شرتهای مد روز می فروشند بیشتر هنرمندان خیابانی یافت می شوند. اجرای موسیقی , نمایشهای آکروباتیک و یا کارهای دست ساز هنری . همچنین جدیدا نصب نیمکت ها و مبلمان شهری افراد بیشتری را ترغیب به نشستن در این مکان می کنند مشابه آنچه شهردار تهران در ولی عصر انجام داد

از دید گاه دوم آنچه خیابان ولی عصر را ساخته است (اعم از فضای فیزیکی و فعالیتهای روزمره ) را باید در ساختار نیمه کاپیتالیستی –دولتی جامعه , ساختار قدرتی که شکل دهنده اکثر فضاهای شهری بعد از شروع مدرنیزاسون در ایران تحت حکومت رضا خان بوده و سایر تحولات سیاسی / اجتماعی دوران اخیر جستجو کرد. نوع و نحوه حضور عابران پیاده را نیز می توان به ساختارهای مختلف اجتماعی/اقتصادی مرتبط کرد از حضور زنان و جوانان در عرصه عمومی گرفته تا حضور توریستها , دستفروشها , پلیس

اگر در خیابان بورک عابرین را خیلی از ملل و فرهنگهای مختلف از ویتنام , تایلند, چین , کره و ...تشکیل می دهند در ولی عصر عابران تهرانی و شهرستانی , افغانها , عراقی های پناهنده , و تک و توک کره ای ها یا توریستهای اروپایی جلب توجه می کنند. ریشه این تفاوتهای مکانی را می توان در عوامل ساختاری نظیر اقتصاد آزاد , توریسم و سیاستهای کلان دولتی جستجو کرد

اما در رویکرد سوم این بودن در ولی عصر به عنوان یک مکان با تمامی تجربیات حسی , خاطرات , سمبولها , معانی و ... است که ولی عصر را از بورک متمایز می کند. صدای سوت
" امید" چیزی است که با خیابان ولی عصر عجین شده است. چیزی نیست که بتوان در بورک شنید و اگر بشنوی دیگر سوت او نیست. نگاه غریب آدمها , دختر و پسرهای جوان که حضورشان را در همهمه جمعیت پنهان می کنند , آدمهای منتظر در صف سینما و... مجموعه اینهاست که ولی عصر را می سازند.


























سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۶

یادداشت من برمطلبی در مورد شهر عام رم کولهاوس و آینده برنامه ریزی شهری

یادداشت مترجم

پدیده شهرنشینی و شهری گری از مباحثی است که متفکران بسیاری سعی کرده اند از زوایای مختلف به بررسی و تعریف آنها بپردازند. بخصوص پس از انقلاب صنعتی و مهاجرت روزافزون روستاییان به شهرها اهمیت شناخت این پدیده دو چندان گشته است. با این وجود اجماع چندانی در تعریف آنها وجود ندارد و گویا تلاش برای چنین تعریفی نیز بی نتیجه بوده است. به عنوان مثال لوئیز ورث
در مقاله کلاسیک " شهرنشینی به عنوان اسلوبی برای زندگی" سعی می کند وجه تمایز شهر و روستا را در سه ویژگی تنوع , تراکم و جمعیت تعریف کند. زیمل افزایش برخوردهای روزمره شهری و فشارهای روانی را زمینه ای می بیند که انسان شهرنشین را وادار به مسدود کردن ارتباط روزمره اش با خیل جمعیت می کند. تونیز دو مفهوم را مطرح می کند
.
Gemeinschaft و Gesellschaft
اولی نماینده اجتماعات کوچک و روابط گرم و دوستانه و دومی سمبول بی تفاوتی و سردی روابط کلان شهری است. هر چند نظرات وی بعدها اعتبار خود را از دست می دهد.به عنوان مثال گنز و جاکوبز نمونه های از اجتماعات و محلاتی را در کلان شهرها مثال می زنند که از نظر روابط گرم اجتماعی نوعی اجتماع روستایی در شهر محسوب می شدند. کاستلز با دیدگاهی نئو مارکسیستی شهرها را به عنوان مراکز مصرف جمعی معرفی می کند و مخالف تعریف زندگی شهری به عنوان اسلوب زندگی یا از دیدگاهی فرهنگی یا جبر باوری فضایی است و سعی می کند بیشتر آنرا از دید سیاسی ناشی از منازعات طبقات اجتماعی بررسی کند . وی در کتاب "ظهور جامعه شبکه ای" تغییراتی که انقلاب تکنولوژیک و ارتباطات در نحوه تعامل افراد و زندگی شهری ایجاد می کند را شاهد می آورد و نهایتا ادعا می کند چیزی تحت عنوان شهرنشینی وجود ندارد. بوگرونلند نیز شهرنشینی را به نسیمی تشبیه می کند که اگر چه ما نمی توانیم ماهیتش را تمام و کمال دریابیم اما از روی نشانه هایش می توانیم به حضورش پی ببریم. این واقعیت حتی در ترجمه این عبارت نیز مشهود است. به عنوان مثال هنوز معادل دقیقی برای واژه هایی چون
"Urbanity" یا "Urbanization"
وجود ندارد. فرهنگ علوم انسانی داریوش آشوری معادل های زیر را برای این واژه ها پیشنهاد می کند:

1. شهری 2.شهرمدار 3. شهریانه 4. شارستانی Urban:
1. شهرنشینی ; شهر آیینی 2. شهری گری Urbanism
1. آدابدانی; رسم شناسی; آیین شناسی Urbanity
شهری گری ; شهرانیدن Urbanization
شهر آیین (شده) ; شهرانیده Urbanized

در مقاله زیرین بوگرونلند تعریف معمار صاحب نام رم کولهاوس از شهر و شهری گری را ارائه نموده و ایده "شهر عام" وی را به نقد می کشد. بو گرونلند معمار و برنامه ریز شهری و استادیار طراحی شهری و برنامه ریزی آکادمی رویال هنرهای زیبا در کپنهاگ است. او به موضوعاتی نظیر چندرسانه ای ها ,کامپیوتر , روانشناسی محیطی , جامعه شناسی, اقتصاد و تاریخ علاقه مند است. وی در فنلاند , دانمارک, نروژ و سوئد, ادارات محلی و منطقه ای و شرکتهای مجری مجتمع های عمومی در دانمارک, سوئد ,نروژ و هلند , بخش توسعه خصوصی, سازمانهای درگیر توسعه مراکز شهری و مراکز خرید, ‌مشاور EU در بروکسل و دانشگاه Reading نیز همکاری دارد. بوگرونلند عضو انجمن معماران دانمارکی, انجمن برنامه ریزی شهری دانمارک و کمیته تحقیق آکادمی رویال هنرهای زیبا در دانمارک نیز می باشد. او در کشورهای اسکاندیناوی , ایتالیا ,آمریکای شمالی و چین تدریس کرده و هم اکنون در السینوردانمارک زندگی می کند.

بخش نخست این ترجمه در شماره 19-20 هفته نامه نقش نو و بخش دوم آن را در شماره 22 این هفته نامه بخوانید



سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۶

غریبه آشنا


اصطلاح غریبه آشنا یا

" familiar stranger

را استنلی میلگرام کلید زده است و منظور وی افرادی است که اگر چه ممکن است به طور مکرر در زندگی روزمره مان با آنها برخورد داشته باشیم اما اطلاعات چندانی از اسم و رسم شان نداریم.

این در واقع از دستاوردهای شهرنشینی است که به دلیل افزایش جمعیت و سرعت زندگی روزمره افراد در طول روز آماج برخوردهای آنی و زودگذر روزمره قرار میگیرند و در نتیجه به قول "زیمل" جامعه شناس آلمانی , انسان شهرنشین را وادار می کنند تا بین حوزه شخصی و دنیای بیرونی جاری در اطرافش یک دیوار نامرئی بسازد تا جلوی این اشباع اطلاعاتی را بگیرد. با این وجود برخی روابط زودگذر و سطحی زندگی شهری را بر روابط عمیق تر و دوستانه تر زندگی روستایی یا محلات قدیمی ترجیح می دهند چرا که امکان انتخاب بیشتری را برای فرد فراهم می آورند.

غریبه آشنا نیز از دستاوردهای زندگی شهری است چون با اینکه آهنگ زندگی روزمره ممکن است ما را به طور مداوم با افراد خاصی مثل پیرمرد دستفروش , متکدّی , هنرمند خیابانی و ... مواجه کند هیچ التزامی را برای ارتباط نزدیک و دوستانه با آنها بر ما تحمیل نمی کند.

اهمیت روابط و برخوردهای این چنینی کمتر از روابط درجه اول یعنی ارتباط با اعضای خانواده , فامیل یا دوستان نزدیک نیست. چه بسا افرادی عمیق ترین و خصوصی ترین مسائل زندگی شان را که قادر نیستند با افراد نزدیک اطرافشان در میان بگذارند با یک غریبه راحت تر بیان کنند.