بحث هویت به طور کلی و نقش و انعکاس آن در معماری و شهرسازی به طور خاص از جمله بحثهای داغ امروز جامعه معماری ماست. ما مدام از معماری و شهرسازی ایرانی صحبت می کنیم. چندی است که از پروژه های ملی نظیر کتابخانه ملی , فرهنگسرای ملی و .. نیز صحبت به میان است اما سوالی که برای من مطرح است آن است که تا چه حد این "پسوند" ملی زاییده ملی گرایی ناشی از مفهوم ملت و و هویت ملی
1-هویت هایی که توسط نخبه ها و به عنوان دستگاهی برای عقلانی کردن دیدگاههای آنها ساخته می شوند.نمونه اش از نظر کاستلز هویت ملی بود که پس از انقلاب فرانسه با عنوان شدن آزادی , سکولاریته و جمهوری خواهی مطرح شد. نمونه وطنی اش را هم می توان به ایجاد مفهوم ملیت و ایرانیت به عنوان یک هویت جدید و مدرن تحت رویکردهای استبدادی رضا خان که با تحمیل یک زبان و فرهنگ غالب بر مجموعه ای از فرهنگهای متفاوت همراه بود اشاره کرد. تغییر نام از پرشیا به ایران و تحمیل زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و بکارگیری معماری شبه هخامنشی و ارتش یکپارچه و حکومت مرکزی به جای حکومتهای ملوک الطوائفی همه در این راستا شکل گرفت. این پدیده ها مختص ایران نیست و با نگاهی به کشورهای تازه استقلال یافته جنوب شرق آسیا مثل ویتنام و اندونزی و مالزی و.. پس از خروج نیروهای استعماری هلندی و فرانسوی و انگلیسی هر یک از این کشورها به بازسازی نوعی هویت ملی برای خود پرداختند و در این فرایند معمولا این یک گروه غالب بود که این هویت واحد و استیلا طلب را تعریف می کرد. معماری و پروژه های شهری نیز به عنوان وسیله ای توانا در خدمت سردمداران این کشورها برای به تصویر کشیدن دولتی متمرکز و قدرتمند و ملتی واحد در آمد. شهرهایی چون چاندیگار هند و برازیلیا و جدیدا پوتراجایا در مالزی و مونومانهایی که سوهارتو در اندونزی ساخت یا مجلس ملی که لویی کان در بنگلادش مسئول طراحی اش شد مشتی نمونه خروارند.
دومین نوع هویت را کاستلز هویتهای مقاومت می نامد که معمولا در نتیجه به حاشیه رانده شدن گروهی اقلیت تقویت می شود.این امر باعث می شود که مثلا هویت کردی در ایران و بخصوص در ترکیه تحت نیروهای استیلاطلب و یکنواساز تقویت شوند. این نوع هویتها مردم بیرون از دایره هویتی خود را قویا پس می زنند هرچند بنا به اعتقاد کاستلز هویت مقاومت لزوما به معنی بنیاد گرایی نیست.
سومین نوع هویت , هویت برنامه دار است که هم نیرومند و هم پویا ست. کاستلز از هویت آفریقایی-آمریکایی نام می برد که در پی ساختن جامعه ای است بدون تبعیض که به تفاوتهای فرهنگی احترام بگذارد.
با این مقدمه باید اذعان کرد که زمانی می توان از معماری ملی سخن گفت که هویت ملی را تعریف کنیم. در واقع باید به این سوال پاسخ گوییم که چه چیزی می تواند مجموعه تفاوتهای این سرزمین را زیر یک لوای واحد جمع کند.
هویت ملی و نمود آن در معماری تهران
هرچند ایران هیچوقت مستعمره نشد اما ارتباطات ش با غرب بر معماری و هویت شهرهای ایرانی تاثیر فراوان گذاشت. از شکل گیری بناهای التقاطی که در دوره قاجار با الهام از کارت پستالهای اروپایی ساخته شد گرفته تا فضاهای شهری چون خیابان لاله زار و میدان توپخانه و مشق و بولوار آمباسادور که به تقلید از خیابانهای شانزالیزه و میدانهای اروپایی ساخته می شدند شاهد این ادعا هستند. وقوع انقلاب مشروطه و متعاقباً ظهور رضا خان و شکل گیری یک حکومت مرکزی قدرتمند تر و اتصال به بازارهای جهانی و تغییرات ساختاری در اقتصاد و صنعت و .. رفته رفته مفهوم دولت مرکزی و ملت را بیشتر مطرح نمود. در این دوره ایجاد یک هویت ملی به عنوان دستاورد تجدد طلبی که در سایر نقاط عالم نیز مطرح بود در دستور کار قرار گرفت و رجوع به معماری دوران هخامنشی و ساسانی برای انعکاس این مهم به خدمت گرفته شد از جمله در کاخ شهربانی , بانک ملی , موزه ایران باستان
در دوره پهلوی دوم پروژه های معماری و شهری اشکال مختلفی به خود گرفتند. در دسته ای از این پروژه ها به عنوان بناهای عمومی نوعی بازگشت و فراق زدگی-نوستالژیای معماری کویری و ترکیبی ( قبل و بعد از اسلام) دیده می شد مانند پروژهایی که توسط کامران دیبا , نادر اردلان, سیحون و امانت طراحی شدند.موزه هنرهای معاصر , فرهنگسرای نیاوران و مقابر بوعلی سینا و خیام از این جمله اند.
گروهی از آنها نیز نه در راستای تاکید بر هویت ملی بلکه برای ایجاد تصویری جهانی برای تهران و تبدیل آن به مرکزی در خاورمیانه که شانه به شانه شهرهای جهانی نظیر توکیو , لندن و نیویورک بزند بود .پروژه شهستان پهلوی بهترین نمونه این نوع رویکرداست. علاوه بر این تصویر جهانی , این پروژه ها بیشتر در خدمت جاه طلبی های خانواده سلطنتی و تکرارنام و شهرت آنها قرار گرفتند تا نام و هویت ملی و ایرانی : میدان شهیاد , شهستان پهلوی , خیابان پهلوی نشانگر این واقعیتند.
1-National vs. Subnational Identity
2-National vs. Persoanl Identity
3-National vs. Supernational Identity
بر اساس این دسته بندی مجموعه شهستان پهلوی در دسته بندی دوم و سوم قرار می گیرد یعنی مجموعه ای که درتلاش است تا با تقلید از فرمهای بین المللی توانایی این کشور را در داشتن آنچه غربیها دارند به نمایش بگذارد و در عین حال نام بانی آن یعنی شاه را جاودانه کند.این پایتخت رویایی اگر چه ممکن است شبیه مرکز شهری چون شیکاگو باشد اما اینجا دیگر شرکتهای چند ملیتی بانی اصلی شهر محسوب نمی شوند
مجموعه برج و میدان آزادی (شهیاد) نمونه بسیار جالبی است چرا که اگر چه این بنا در گروه دوم دسته بندی ویل قرار می گیرد یعنی مجموعه ای که در خدمت و برای خشنودی یک شخص ساخته شده رفته رفته هویتهای جدیدی پیدا می کند. فرمهای خاص آن و ارجاعات تاریخی بنا آنرا به سمبولی برای شهر و مایه مباهات تهرانی ها تبدیل می کند.بخصوص استفاده نمادین آن در روزهای انقلاب برای تجمعات و تظاهرات هر ساله معنای جدیدی به این بنا می بخشد. برج آزادی به سمبولی برای تهران و مردمش تبدیل شده است. جایی که هر مسافر شهرستانی برای اثبات حضورش در تهران می تواند در کنارش عکس بگیرد. بنا بیش از آنکه نماد هویت ملی باشد نمادی شهری وخرده ملی است. اما همین که توفیق بیشتری در جذب مردم و خانواده ها نسبت به سایر بناهای ملی چون مجلس ملی داشته است قابل توجه است
توالت عمومي در امير كلا استان مازندران
ایرانیت و هویت ملی
داریوش شایگان در کتاب زیر آسمانهای جهان از شاعران ایران زمین به عنوان پنج اقلیم حضور ایرانی نام می برد. با اینحال ایران مجموعه ایست از فرهنگها و زبانهای مختلف ترکی , لری, عربی , بلوچی , ترکمن و فارسی. آیا این پنج اقلیم برای تمامی این فرهنگها جایگاه یکسانی دارند. علاوه بر این وقتی مفهوم ملت و ملیت و ایران به عنوان یک کلیت جغرافیایی حد و مرز دار به عنوان دستاورد مدرنیته مفهومی ایست که سبقه اش به چند دهه بیشتر نمی رسد چطور می توان از هویت معماری ایرانی سخن گفت؟
میرفطروس می نویسد: " ويكاندر
همه عالم تن است و ايران، دل
نيست گوينده زين قياس خجل
چون كه ايران دلِ زميـن باشد
دل ز تن به بْوُد، يقيــن باشد"
میرفطروس معتقد است اين حس ملی و خودآگاهی تاريخی در ايران با ملت و مليت (بمعنای مدرن و امروزی) البته يكی نيست. هويـّت ملی يا فرهنگ ملی ـ اساساُ ـ در خاك ريشه دارد، هويت فرهنگی ـ اما ـ در آب و هوا پرورش می يابد و اينچنين است كه وی معتقد است: اسلام، جزئی از هويت فرهنگی ما بشمار مى رود اما جزو هويت ملی و يا فرهنگ ملی ما نيست . بهمين دليل است كه در تلاطم ها و توفان های تاريخی، حماسه های ملی ما (مانند شاهنامهء فردوسی) باقی ماندند. اما حماسه های اسلامی (مانند خاورنامه، مختارنامه، حملهء حيدری و...) بخاطر عدم علاقه و
بعدها یعنی در دوران صفوی هویت مذهبی (شیعه ) به عنوان لایه ای دیگر از هویت (نوع اول هویت در دسته بندی کاستلز ) برای مقاومت در برابر هویتی غالب تر (سنی-عثمانی) به کار گرفته می شود و رفته رفته زبان پارسی که تا پیش از این زبان غالب و رسمی در اکثر نقاط بود جای خود را به زبان ترکی می دهد. به عبارتی انواع هویتها طبیعتی پویا و تغییر پذیر داشته و بسته به شرایط یک هویت تحملی می تواند به یک هویت مقاومتی تبدیل شود.
معماری ایرانی و هویت ایرانی
معمولا شاهدیم که معماری ایرانی با حیاط های درونگرای خانه های یزد و یا گنبد های آبی مساجد اصفهان معرفی می شود حال آنکه این نوع خاص معماری مختص محدوده ای مشخص یعنی بخش مرکزی و اقلیم گرم و خشک ایران است. به هر حال چون معماری در آن واحد هم یک ماوا
اما اگر معماری ایرانی دارای یک زنجیره واحدی است که علیرغم پراکنش آن در اقصی نقاط این سرزمین با اقلیم ها و رسم و رسومات مختلف و در محیطی مملو از جنگها و ناپایدار های سیاسی و بده بستان های فرهنگی با اقوام مختلف , به آن هویتی واحد می بخشد باید چیزی نیز باشد که این موزاییک رنگارنگ (جامعه ایرانی) را هویتی واحد ببخشد و گرنه باید در وجود چیزی به عنوان معماری ایرانی شک کرد. سوال مشکل تری که می توان اینجا مطرح کرد آنست که چون اصولا آنچه که امروز به عنوان میراث معماری ایرانی به ما رسیده محصول دوره های ثبات اجتماعی است که در آن با دستور حکومتها و شاهان قدرتمندی که هر یک از نژاد و قبیله مختلفی بوده اند بنایی ساخته می شده چگونه ممکن است در چنین شرایطی , ماحصل این فرایند تحمیلی از بالا به پایین همه و همه یک زبان و الگو که امروزه از آن به عنوان اصول معماری ایرانی یاد می کنیم را به کار گرفته باشند.
ما بر ایده های وارد اتی و مدرنیسم خشک غربی خرده می گیریم و در فراق خانه و اقلیم ایرانی (در معنای شایگانیش )به زنجموره می پردازیم اما هنوز به اجماعی در مورد تعریف این هویت ایرانی و آنچه معماری ایرانی را متمایز از سایر معماری ها می کند نرسیده ایم ( آیا لزومی دارد که برسیم؟) .
به علاوه در حالیکه جهانی شدن
http://www.aftab.ir/articles/art_culture/architecture/c5c1116344317p1.php
http://www.aftab.ir/articles/art_culture/architecture/c5c1193396756_architecture_p1.php
کتاب گفتگوهایی با مانوئل کاستلز , مانوئل کاستلز و مارتین اینس , ترجمه حسن چاوشیان و لیلا جو افشانی , نشر
نی 1384
تاريخ افسانه ای يا افسانه های تاريخی!؟ نوشتاری از دکتر میرفطروس در پاسخ به دکتر جمشید فاروغی
http://www.mirfetros.com/afsaneh.html
Architecture, power and national identity, by Lawrence J.Vale, Yale University Press, (1992)
۶ نظر:
معماری ایرانی باید بر اساس اقلیم اب وهوا و شیوه زندگی مردم منطقه تعریف شود ممنون از مطالبت
از دوستان عزیزی که کامنت می گذارند خواهشمندم در صورت داشتن وبلاگ یا لینک آنرا هم لحاظ کنن تا امکان تبادل نظر متقابل بیشتر فراهم شود.
متشکرم
سلام،
ممنون از نوشته ی جالب و پر نکته ات
به خصوص بحث معماری همیت ایرانی یا هویت معماری ایرانی من را به فکر فرو برد. شاید بیارزد تا در این باره بیشتر بنویسیم.
شیرازی
مطلب خیلی خوبی بود. آیا آنرا به عنوان یک مقاله نوشتاری آماده کرده بودی یا صرفا برای وبلاگ؟
سعید ابراهیم آبادی
سلام
برای وبلاگم نوشته بودم ولی بعد دیدم بحث به درازا کشید
شاید بشود به یک مقاله تبدیلش کرد.
salam,
matlabe jalebi bud!!
daneshjooye memari va yekami ham mohaghegh va pajoohesh gar:)khoshal misham tabadole link konim:
www.architectureazad84.blogspot.com
آتليه آزاد
khosh bashin va moafagh
samira.shalchi@gmail.com
ارسال یک نظر