این مطلب را در پی نوشت ضیافت پنجم آورده بودم. چون احساس کردم به خاطر طولانی بودن متن اصلی و اینکه این پی نوشت بعدها اضافه شد از قلم افتاده باشد آنرا اینجا می آورم.
درک تجربي فضا (معماري و شهر) متعلق به حوزه ایست كه نيازمند تحقيق و توسعه فراوان است. اين کاستی بويژه در حوزه مطالعات شهري بیشتر احساس می شود . به عنوان مثال در دروس شهري دانشگاههاي كشور تئوري لينچ و خوانايي شهر به مراتب مورد توجه بيشتري قرار گرفته تا تئوري هاي رلف و جكسون و امثالهم. حال آنكه تئوري لينچ تجربه شهر را صرفا به ابعاد بصري ونقشه هاي ذهني و آنچه سيماي شهر اطلاق مي شود تقليل مي دهد و از بازخواني تمام و کمال معني و مفاهيمي كه افراد به فضا نسبت می دهند و بخصوص احساس و تجربيات شخصيشان نسبت به فضاي شهري عاجز است.
"والمسلي" با ذكر چنين کاستی هایی در تئوريهاي شهري رويكردي را تحت عنوان كلي اومانيسم ( humanism) در علوم اجتماعي معرفي مي كند كه تا حدي مي تواند نقش تكميل كننده تئوريهاي بيشتر عيني را ایفا کند. اين رويكرد كه خود شامل زيرشاخه هاي مختلفی است داراي ويژگيهاي زير می باشد: 1- انسان محور است Anthropocentric 2- همه جانبه نگر است Holistic 3- متكي بر ادراك ميان-فاعلي است Intersubjectivity
رويكرد humanism را مي توان به سه زيرشاخه فلسفي ديگر تقسيم كرد: پديدارشناسي اگزيستانسياليسم و ايده آليسم
1-پديدارشناسي خود در كلام متفكران مختلفي قابل پيگيري است از مفهوم سكونت و باشيدن در تفكرات هايدگر گرفته تا مفهوم Genious Loci يا حس مكان در نوشته هاي نوربرگ شولتز تا نوشته هاي شوتز و رلف و و حتي مفهوم فضاي زيست شده در سه گانه لفبوره. به اعتقاد والمسلي يك محقق پديدارشناس همانقدر كه به اشيائ به ديد آمده توجه مي كند بايد با تاكيد بر آگاهي consiousness كه جهان از طريق آن به ادراك در مي آيد توجه کافی به چشمي كه آن اشيا را مي بيند نيز مبذول دارد.
2-اگزيستانسيالسم در خيلي زمينه ها شبيه پديدار شناسي است زيرا كه در جستجوي تعریف رابطه بين هستي (وجود- واقعيت-شرايط مادي) از يكسو و آگاهي (ذهن-ايده-تصوير) از سوي ديگر است. يا اين حال اگزيستانساليسم توجه ويژه اي به تمايل متناقض افراد در تعلق و در عين حال بیگانگی نسبت به فضا نشان مي دهد. به عبارتي فرد خود را از محيط اطرافش جدا كرده و نسبت به آن بيگانه مي شود و سپس با توسعه روابطش با محيط در صدد غلبه بر اين جدايي بر مي آيد. متاسفانه چون ايده محوري اگزيستانسياليسم بر اين اساس استوار است كه واقعيت و هستي تنها مي تواند از طريق زيستن تجربه شوند و نمي توانند موضوع تفكر قرار گيرند تاثیر اين رويكرد بر مطالعات شهري نيز ناچيز بوده است.
3-ايده آليسم زيرشاخه ديگري از رويكرد humanism است كه معتقد است ساز و كار ذهن پايه و اساس دانش بشر است و بنابراين جهان تنها غيرمستقيم و بواسطه ايده ها قابل شناسايي است. در نتيجه جهان واقعي كه بخواهد مستقل از ذهن به شناخت ما در آيد وجود ندارد.
فلسفه اومانيسم humanism تا بحال تاثير كمي بر علوم اجتماعي كه دغدغه خاصی نسبت به مطالعات شهرنشيني دارد گذاشته است. از جمله علل اين امر مي توان به موارد ذيل اشاره كرد: 1- زبان گاها مغلق و پيچيده اين فلسفه ها 2- دغدغه اين فلسفه ها بيشتر ساز و كار ذهني مردم را در بر مي گيرد تا شرايط فيزيكي را (كجا زندگي مي كنند؟ – به چه طبقه اجتماعي تعلق دارند؟ , ....) 3- عموميت بخشيدن يك مفهوم بر اساس يك مورد خاص در اين رويكرد دشوار است چرا كه برداشت ذهني افراد تحت تاثير عوامل مختلفي قرار دارد كه گاه به عنوان مثال منجر به يافته هاي كاملا متفاوت و به اصطلاح idiosyncratic مي شود و يا ارائه نهايي يافته هاي محقق چيزي فراي توصيف دوباره واقعيت ها نيست.
Walmsley, D.J (1988). Urban living:the individual in the city, New York, Longman scientific & technical
۸ نظر:
سلام. انتخاب وبلاگت به عنوان وبلاگهای برتر رو تبریک می کم. موفق و پیروز باشی.
شیرازی
ممنونم. زنده باشی
سلام انتخاب شما رو تبریک می گم – موفق باشید
سلام انتخاب شما رو تبریک می گم – موفق باشید
مرتضی عزیز
انتخاب به حق وبلاگ ایرانشره را بعنوان یکی از برگزیدگان مسابقه وبلاگ های معماری صمیمانه تبریک می گویم.
با آرزوی موفقیت های روزافزون
با سلام
انتخاب وبلاگ شما به عنوان دومین وبلاگ برتر معماری رو تبریک عرض می کنم.
درود بی کران
دوست عزیز انتخاب شایسته شما را به عنوان وبلاگ برگزیده معماری تبریک عرض می کنیم. امیدواریم همچنان با پشتکار فراوان به مسیر خود ادامه دهید.
با سپاس
موفقیت شما را در دومین مسابقه وبلاگ های معماری تبریک می گویم.
ارسال یک نظر