جمعه، مهر ۱۲، ۱۳۸۷

در جستجوی فضاهای فراموش شده







بختیار لطفی در پست جدیدش موضوع جالبی را مطرح کرده که شاید دغدغه ذهنی بسیاری از دوستان نیز باشد. معماری دوران پهلوی و بخصوص معماری مسکونی که غبارزمان رفته رفته می رود تا چهره آنها را مخدوش تر و شناخت آنها را دشوار تر نماید. هر چند ناصر فکوهی ساخت و سازهای دهه 1960 به بعد در تهران را معماری کم مایه ومحصول دلارهای نفتی می داند این امر قابل تعمیم به تمامی بناهای ساخته شده در این برهه زمانی نمی تواند باشد. این نقشه ها و تصاویر مقدمه ایست بر فراخوانی برای هم اندیشی و در میان گذاشتن نظرات , اسناد و اطلاعات مختلفی که هر یک از ما ممکن است در صندوقچه های تنهایی مان انبار کرده باشیم .

هر چند بزرگان زیادی همچون مهندس کامران صفامنش , خانم دکتر مینا معرفت , خانم مهوش عالمی , کاتوزیان , .......
روی این بناها کار کرده اند اما به دلایل مختلفی چون عدم وجود فرهنگ تحقیق گروهی , در دسترس نبودن برخی از این افراد , مشکل کار تحقیق و مستند سازی در ایران امیدوارم این ارتباطات بتواند مجموعه این اطلاعات سرگردان و بی خانمان را به هم گره زده و پرده از رازهای سر به مهر آنچه بر معماری این دوران و کسانی که در آنها زیسته اند رفته را بردارد.

پی نوشت
این نوشته تنها یک مقدمه است.
پلانها از پایان نامه دکتری خانم معرفت با عنوان
Building to power: Architecture of Tehran 1921-1941
گرفته شده.
عکسها نیز مربوط به خانه ایست متعلق به دکتر شیرازیان در خیابان تخت جمشید (طالقانی)- تقاطع پل حافظ که امروز جای آن را ساختمان چند طبقه اداری گرفته است. ساختمان درحال احداث وزارت نفت در پس زمینه تصویر دیده می شود. شایسته است از فرزند دکتر شیرازیان خانم لیلا شیرازیان که این عکسها را در اختیار من قرار دادند همینجا مراتب تشکرو قدردانی را به جا آورم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آقا سلام
از توجه و دقت همیشگی ات بسیار سپاسگزارم و همین طور از ای میل هایت.
چیزی که در این رابطه گمان می کنم، اولویت دارد یا یک نوع پیش نیازاست بیشتر موضوع «شناخت» و در دست داشتن مدارک و اسناد کافی و مستندسازی است (فارغ از ارزش گذاری یا ارزیابی).
بناهایی که بر اساس معیارهایی واجد ارزش های معماری هستند (و البته ارزش معماری را باید تعریف کرد)یا توسط معمار صاحب نامی کار شده اند یا اثر نهایی متعلق به سکونت فردی ویژه بوده است جای خود و موقعیت خود یا ارزش خود را دارند و البته نیازمند تمرکز و بررسی و سندنگاری اما بناهایی که متعلق اند یا بوده اند به توده یا رواج داشته اند میان اکثریت بدنه جامعه یا مثلا رویه غالب آن دوره بوده اند نیز به لحاظ اینکه با بدنه مربوطند و انعکاس (نه الزاما تمام و کمال) رویکردها، ذهنیت ها، ترجیحات، اجبارها یا فرهنگ بدنه؛ می توانند دریچه ای به بررسی تحولاتی باشند که شکل گیری یا حمایت یا تداوم یا زوالشان با مشخصات بدنه اجین بوده یا قائم بر آن بوده اند. اینجا به نظر من ارزیابی مبتنی بر ارزش های معماریِ متمایل به سبک یا زیبایی شناسی (و با اغماض و به طور کلی: کالبدی ) کمرنگ تر می شود (یا به لحاظ روش شناختی باید بشود). کالبد این آثار فارغ از خوب یا بد بودن ، بی مایه یا کم مایه بودن بیشتر معرف چگونه بودن، چطور بودن و چرا آنگونه بودن اند که پاسخ به این پرسش ها مستلزم دسترسی به مشخصات آن بناهاست قبل از هر ارزش گذاری یا ارزیابی یا حتی نقدی...
سپاس فراوان و مجدد
بختیار