دوگانگی کارتزیانی ناشی از فلسفه دکارت و جدایی ذهن از بدن بعدها در برداشت مدرنیست ها از فضا و شهر نیز قابل بازخوانی است. رویکرد کوربوزیانی به شهر, آن را بیشتر مناسب تجربه جدید حرکت در شهر و لذت از فضاهای باز و سبز بیرونی می بیند و به جدایی حوزه عمومی و خصوصی تاکید می ورزد. خانه به ماشینی برای زندگی تعبیر می شود. جالب اینکه در رویکرد پوزیتیویستی بیل هیلیر به شهر نیز , ازفضا به عنوان یک ماشین یاد می شود . (Space is a machine: A Configurational Theory of Architecture, by Bill Hillier (
رویکرد فلسفی هایدگر و مرلوپونتی به عنوان تلاشی در جهت وحدت بخشیدن به این دوگانه ذهن و بدن , منجر به خوانشی نو از معماری و شهر نیز گردید که در حیطه معماری , نوربرگ شولتز, پالاسما و پرز-گومز و در مطالعات محیطی دیوید سیمون مدعیان این رویکرد هستند. رویکرد پدیدار شناسانه در معماری و شهر سازی در صدد است تا فضا را از آنچه یه عنوان مثال در رویکرد مهندسی به یک هندسه و در رویکردهای مارکسیستی به یک کالا یا حوزه ای برای مبادله کالا تقلیل یافته رها ساخته و پیچیدگی های مکتوم در تجربه انسانی ازفضا را دوباره به آن باز گرداند.
۱ نظر:
سلام و مرسی از مطالب شما.
ارسال یک نظر