چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۷

طرح یک سوال : پدیدارشناسی , نخبه گرا یا پوپولیست

نظر بدهید تا بعد موضوع را به بحث بگذاریم ---
------------------------------------
خوب ممنون از دوستانی که نظراتی را اعلام کردند. راستش شخصا خود من هم چندان طرفدار دوگانه های dichotomy اینچنینی نیستم چون به هر حال سیاه و سفید دیدن مسائل در اکثر موارد راه به گمراهی می برد اما این نباید موجب اتخاذ رویکردی مبهم و نه این و نه آنی هم بشود.
به نظر من رویکردهای پدیدارشناسانه چه در معماری و چه درمطالعات شهری و محیطی به دلیل هجمه تکنولوژی و سرعت و شتاب زندگی مدرن یا بی اهمیت قلمداد شده اند و یا دچار انحرافاتی گشته اند. البته نخبه گرا و بویژه پوپولیست شاید واژه های مناسبی نباشند. اصطلاح پوپولیست باری منفی در خود مستتر دارد. همانطور که واژه های چون مردم, توده, عوام, ملت و ...بر یک مفهوم واحد دلالت نمی کنند و بنابراین شاید منظور از وجهه پوپولیستی پدیدار شناسی جایگاهی است که از نگاه زندگی روزمره و حس معمول و..به دنیای اطراف می نگرد که با نگاه تئوریک متفاوت است.
جالب اینکه امروز که به طور اتفاقی این پاراگراف از مقاله Guignon در کتاب هایدگر , اصالت و مدرنیته را می خواندم اشاره ملموسی به این موضوع در آن دیدم که عین جملاتش را برایتان می آورم:
In undertaking this ontological inquiry, Heidegger is especially sensitive to the question of the standpoint from which such questioning (منظور پرسش از هستی) should be undertaken. Philosophy must always ask:
Where do I stand when I say these things? As in Being and Time, Heidegger suspects that both the "common sense" standpoint made manifest in everyday life and the "objective" theoritical standpoint are inadequate for such an inquiry. The standpoint of ordinary "common sense" can not be trusted to give us a clear insight into things, because the sense of reality that arises in da-to-day existence is warped by public interpretations and by the disjointedness of preoccupied absorption in mundane affairs. If we are to avoid the distorted outlook of "common sense", then, we must begin from a deeper and more original experience of life than is found in everyday existence.
این دیدگاه موضوع دیگری را مطرح می کند و آن اینکه تا چه حد نگاه و مشاهدات ما از اشیا و جهان اطراف ابجکتیواست و تا چه حد تئوری آنچه را که تجربه می کنیم به مجموعه ای از عناصر قابل تمایز و یا دارای اهمیت برایمان تبدیل می کند.
Guignon بعد به موضوع بغرنجی اشاره می کند:
Heidegger's radicalized phenomenology refuses to see itself mearly as a "standpoint" with a pregiven method established in advance. Since phenomenology can only authenticate itself by itself and through itself there can be no procedure or technique that determines the course of inquiry totally independent of the concerete findings uncovered along the way (p.86)..
Open for further discussion..............

۸ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشید خیلی ممنون از توجه شما .من آمادگی همکاری رو با موسسه اعلام می کنم.خیلی هم خوشحال می شم در فوروم بعدی که قراره برگذار بشه شرکت کنم و با شما همکاری داشته باشم.

ناشناس گفت...

من می گم پدیدارشناسان پوپولیست نخبه گرا هستند نه یکی از این دو

ناشناس گفت...

salam
man chand ta soal dashtam. ziyadan! inja nemishe nevesht. che joori mitunam beporsam azatun?
mamnun

Morteza Mirgholami گفت...

سلام

ایمیل من هست

m.mirgholami@pgrad.unimelb.edu.au
va
mirgholami@gmail.com

ناشناس گفت...

با سلام خدمت شما
ممنون از مطالب وبلاگتون یکی از مطالب جالبی که گذاشته بودید زشت ترین ساختمانهای دنیا بود
خوشحال میشم اگه به وبلاگ منهم که در رابطه با فاز 2 معماری است سر بزنید و نظر خودتون هم بدین
راستی تبادل لینک هم اگر مایل بودید من خوشحال میشم
با تشکر.............داود بهوند

ناشناس گفت...

آقای میر غلامی
سلام
با نظر سنجی انجام شده موضوع شماره 2 - حس مکان در فضاهای شهری - به عنوان موضوع نهایی ضیافت نهم انتخاب شد.
منتظر یادداشت های شما هستیم.
با تشکر
سکونتگاهی برای همه

ناشناس گفت...

چند تا نکته ی پراکنده به نظرم رسید :
1)

وقتی از پدیدارشناسی حرفی به میان می آید ، به نظر من بهتر است که مشخصا اشاره کنیم که ما دردستگاه فکری کدام فیلسوف ( چون پایه های پدیدارشناسی در وادی فلسفه پی ریزی شدند نه معماری) بحث می کنیم.همانطور هم که در متنی که نقل کرده اید دقیقا اشاره کرده است که مثلا هایدگر چنین می گوید . اما اگر سراغ معماران پدیدارشناس برویم قضیه اندکی فرق خواهد کرد ، مشابهت ها بسیار بیشتر خواهد شد... البته ناگفته نماند که فیلسوف مشهوری که مشخصا در مورد معماری مقاله نوشته است ، هایدگر است ، گرچه خودش د رمقاله اش به صراحت عنوان می کند که سودای کشف ایده های معمارانه نداشته است.

2)

حال اگر در دستگاه فکری هایدگر بیندیشیم به نظر من باید در مورد نکته ای که خودتان هم هایلایت کرده اید دقت بیشری کرد اینکه تجربه ی عمیق تر و اصیل تری از زندگی حاصل کنیم. این مسئله کاری است که وی مشخصا در کتاب هستی و زمانش می کند و به وصف تحلیلی بودن می پردازد . حال ، تحلیل وضعیت بنیادین چه نیازی به اثبات دارد ؟ خود اثبات کردن با برهان مسئله پوزیتیویست هاست . ما یک تحلیل را می خوانیم یا با آن موافق هستیم یا نیستیم . یا با آن احساس نزدیکی می کنیم یا نمی کنیم. حال چرا باید به اثبات یا تداوم و توسعه ی چنین نگاهی بیندیشیم؟ من در دستگاه فکری هایدگری یا می پذیرم که به هستی پرتاب شده ام و موجودی به سوی آن جا هستم یا نمی پذیرم . پدیدارشناسی تنها با عقل آدمی سخن نمی گوید ، کلیت وجودش ، یعنی تن و روانش را مخطاب قرار می دهد.

ناشناس گفت...

3)
بهتر است که دقیقا اشاره کنیم روزمرگی در فلسفه ی هایدگر چیست .هایدگر مشخصا از همین نقطه آغاز می کند . مابقی پدیدارشناسان را نمی دانم. اما به نظر من اگر حتی به خود متن هستی و زمان رجوع کنیم مرز بین این دوگانه ای که مطرح کرده اید شفاف تر خواهد شد. البته به نظرمن این دو واژه برای نشان دادن چنان مرزی نیاز به بررسی بیشتری دارند.

4)
روزمرگی آنگونه که من فهمیدم ، یعنی نیندیشیدن به هستی ( در هر سطحی: در –جهان – بودن، با-دیگران-بودن و با-چیزها- بودن) ، بدین معنا که هستی را به فراموشی بسپاریم. حال اگر کسی از این نقطه آغاز کند و برای طرح چنین مساله ای متد خاصی نیاز داشته باشد و از راه های علمی روز عدول کند ، یعنی اینکه عوام زده شده است؟
5)
آیا می توان گفت که چرا شاعران زبان شعر را برای بیان دیدگاهشان انتخاب کرده اند و معماران زبان فضا را و نقاشان زبان رنگ را ؟ گاهی بیان بعضی مفاهیم زبان خودش را می طلبد . اگر زبانی راهی متفاوت را پیمود و از قضا رابطه ی نزدیکی با عوام برقرار کرد ، محکوم به عوام زدگی است؟ آیا شعر سهراب یا شاملو با همه گیر شدن از ارزش زبانیشان کاسته می شود؟
6)
البته همه گیر شدن این نگاه و برداشت های بسیار سطحی می طلبد که چنین سوالاتی مطرح شود. من از شما به دلیل طرح این مسئله واقعا تشکر می کنم. از بیان این نکته های پراکنده نه نفی موضوعیت پرسش شما بلکه عمق بخشیدن به آنها بود . موفق و پیروز باشید.