پنجشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۶

شهر اسلامی -ادامه بحث


در مورد موضوع معماری و شهر اسلامی همانطور که قبلا هم در پاسخ به این پست دوستم شیرازی گفته بودم :"
به نظر می رسد يک طبقه بندی جدید از کليه معماری هايی که خواسته يا ناخواسته اسلامی ناميده شده اند و همچنين تغييری در عينک نظاره گر اين محصولات ضروری است.مثلا اکثر توصيفات اين نوع معماری آلوده به عنصر احساسات و تعصب يا ديدگاهی عرفانی يا صوفی گری بوده آن هم بدون هيچ شاهد و مدرک تاريخی و صرفا بر اساس تئوری بافی مستشرقان يا تعصب به روحانی جلوه دادن زير وبم اين معماری از پوپ و نصر گرفته تا اردلان و نديمی و اين آخرها سراج که می خواهد آن را به دستگاه های موسيقی ايرانی ارتباط دهد."

شخصا به این موضوع در قالب بحث هویت معماری ایرانی و و رشد و نمو آن و تسری اصول و ویژگیهایش و ترکیب آن با مفاهیم و آموزه های پس از ورود اسلام احساس راحتی بیشتری می کنم تا اینکه بخواهم به تعریفی از معماری اسلامی و یا استخراج اصولی برای ایجاد معماری اسلامی-مدرن (آنطور که برخی به امکان تولید چنین معماری یا شهری معتقدند ) بپردازم. چون از یک طرف سرفصل کلی نظری موضوعاتی چون جمع اسلام و مدرنیته و دستاوردهای آن نظیر دولت مدرن , دموکراسی , فردیت, اقتصاد آزاد و ... همچنان برای بحث و تبادل نظر باز است و هنوز اجماعی در این بین وجود ندارد و از طرفی بستری مناسب برای تبادل نظر آزاد و بدون دغدغه در مورد چنین موضوعاتی هنوز فراهم نیست.

حتی اگر به جستجوی معماری نوین ایرانی به مثابه کشف و شهودی در گذشته این سرزمین و در قالب موضوعاتی نظیر تعریف هویت ایرانی (
اینجا را ببینید) بپردازیم باز هم دامنه موضوع بسیار باز است و علتش هم شاید–به قول داریوش شایگان- این چهل تکگی هویت ایرانی باشد.

به هر حال برای اینکه سررشته کلام را از دست ندهیم برگردیم به موضوع دسته بندی معماری اسلامی یا آنچه من بیشترموضوع مورد علاقه من است " شهر اسلامی" .

آقای شیرازی در
اینجا آورده اند که :" ویلیام مارشس (William Marcais) در مقاله ای به سال 1928 درونمایه هایی را در مورد شهرهای اسلامی مطرح می سازد که بعدها بارها و بارها در مطالب بعدی مورد ارجاع قرار می گیرد. اولین مطلب این که اسلام اساسا یک دین شهری (مدنی) است. او در تایید این ادعا خاطرنشان می سازد که پیامبر خود به بیابانگردان و چادرنشینان بدگمان و بدبین بوده و این که جامعه ی پیروان و مبلغان اولیه ی اسلام مردمانی شهرنشین و جزو متمولان و بورژواها بودند. نکته ی دوم این که شهرهای جدید در سرزمین مسلمانان اغلب به دست قدرت ها و سلسله های حکومتی بنیان نهاده شدند و بدین طریق تاکید ورزید که تمدن اسلامی صرفا مجموعه ای از اعتقادات و قوانین مذهبی نبود بلکه جامعه ای اسلامی بود که زندگی مسلمانان را به سوی تشکیل اجتماع و جوامع شهری سازماندهی می کرد، و به عبارت دیگر آن ها را به ساختن شهر ترغیب می نمود.
در نهایت این که وی خصوصیات متعددی را به عنوان عناصر فیزیکی شهر معرفی کرده و با ارجاع به ابن خلدون شهر اسلامی را این چنین معرفی می نماید: یک شهر می باید دارای یک مسجد جمعه بوده و یک بازار اصلی در مجاورت آن داشته باشد. در معیت مجموعه ی بازار اصلی سومین وجه مشخصه ی شهرهای اسلامی یعنی حمام قرار می گیرد که عملکرد آن آماده سازی مومنان برای نماز جمعه است. *
به اعتقاد ابو لوقد تمامی وجوه مورد اشاره ی مارشس حاصل مطالعه ی وی در مورد شهرهای آفریقای شمالی است و حتی اصطلاحات مورد توجه او نیز مواردی هستند که در آن سرزمین رواج داشته اند. از سوی دیگر، این نگرش یکسره اسلام را با تمدن (شهر) برابر دانسته و پذیرش آن از سوی صحرانشینان را نادیده می گیرد."

ومن هم گفته بودم که " فکر مي کنم برخی مستشرقين بين دستاوردهای خلفای اموی که به ايجاد شهرها و قصرها و آنچه کاريکاتورش را در قصه های هزار و يک شب می بينيم با دستورات اوليه اسلام که توسط پيامبر تبليغ می شد تفاوتی قائل نمي شوند و برايشان هر دو اينها اسلام است حال اينکه نمی توان آنها را دستاورد دينی خواند حتی شک دارم دستاورد مسلمانان ..! " البته منظورم بیشتر این بود که این بستگی دارد که اسلام و مسلمان را چگونه تعریف کنیم. به علاوه چندان با این نظر مارشس که " تمدن اسلامی زندگی مسلمانان را به سوی تشکیل اجتماع و جوامع شهری سازماندهی می کرد، و به عبارت دیگر آن ها را به ساختن شهر ترغیب می نمود" حد اقل در مورد ایران موافق نیستم و خواهم گفت چرا.

آقای عقیل بهرا هم در پاسخ به آن پست گفته بودند که " من باز هم روی نظر قبلیم اصرار دارم که معماری و شهرسازی بسیار وابسته به رفتار استفاده کننده می باشد و اسلام به عنوان یک دین ( دین را می توان یک سری قوانین رفتار فردی (و جمعی) تعریف کرد که یک جمع به آن پایبندند) قطعا در فرم و روابط معماری مسلمانان تاثیر گذار بوده یعنی نسبت به نظر جناب میرغلامی من فکر می کنم آنچه خلفا انجام داده اند نیز چون مربوط به مسلمانان است می تواند شهر سازی اسلامی باشد چون می بایست پاسخگوی نیاز های مسلمانان باشد و با خوانش آنها از نیاز های مسلمانان منطبق بوده است که شاید با قرائت حکومتهای اولیه اسلامی متفاوت باشدو این مسئله می تواند جالب باشد که آیا اسلام آنقدر در رفتار های مردمانی که مسلمان می شدند تغییر ایجاد کرده که واژه معماری اسلامی بر واژه معماری کشور ها بعد از اسلام( مثلا معماری ایران در دوره اسلامی) در کاربرد پیشی گرفته و باعث شده معماری کشورهای اسلامی با این تفاوت در کلمه معماری اسلامی جمع شود؟"

اینجا به نظر من یک مشکل وجود دارد و آن که خوب تا چه حد بین چنین تعریفی از اسلام به عنوان دین (آنطور که آثای بهرا تعریف می کنند: دین را می توان یک سری قوانین رفتار فردی (و جمعی) تعریف کرد که یک جمع به آن پایبندند) با نظر علمای دینی اجماع وجود دارد. در این صورت مساله اصلی این است که کدام بخش از دین دارای ماهیت ازلی و لایتغیر (فرا تاریخی) و کدام بخش ماهیتی پویا و متغیر دارد و این دو چگونه در معماری می توانند بروز کنند.

یعنی با این تعریف می توان گفت معماری و شهر سازی امروز ما هم معماری اسلامی-دینی است چون محصولی خارج از رفتارهای کلی قابل قبول جمع مسلمانان این سرزمین نیست. بالفرض عقلانیت سودگرایانه امروز حاکم بر جامعه ما ایجاد چنین برج و باروهایی را بر شهر تهران دیکته می کند و اگر چه در ظاهر ما این رفتار را قابل قبول نمی دانیم عملمان و واقعیت چیز دیگری را گواهی می دهند.
اینجا را هم ببینید.

پس اگر ما چنین معماری را نمی پذیریم دلیل بر این است که معتقد به اصولی هستیم که جامعه از آنها رویگردان شده . این بحث یادآور استدلالی است که برخی در مورد هویت ابراز می کنند یعنی هویت را چیزی که باید اعطا شود نمی دانند بلکه معتقدند مجموعه رفتارهای یک جامعه هویتش را تعریف می کند و با این حساب موضوعاتی نظیر بی هویتی امروز شهرهای ما محلی از اعراب ندارد چون در واقع آیینه واقعی هویت امروز ما هستند. دستاورد چنین تفکری جامعه ای راکد و خمود خواهد بود که همچون محصول جبری تاریخی خود را ناتوان از ایجاد تحول دانسته و شرایط موجود را به عنوان داده (Given ) می پذیرد.

آقای فروغمند اعرابی دسته بندی جالبی را در
وبلاگش آورده است " لفظ شهر اسلامی لفظیست که در آثار و نوشته های هیچکدام از فلاسفه و حکما قبل از مدرن ایران نیست اما در دهه های گذشته بر زبان متفکران افتاده به دلیل اینکه از نظر متفکران معانی متفاوتی برای شهر اسلامی منظور گشته باید ابتدا معنی آن را معلوم کرد. برخی شهر اسلامی را شهر حکومت هایی که در آنها احکام اسلامی جاریست می دانند این دیدگاه که رنگ و بوی سیاسی دارد هم اینک از طرف سازماه های سیاسی غرب تقویت می شود می توان به پروژه مطالعاتی تحقیقاتی شهر اسلامی پارلمان امریکا اشاره کرد. دسته دیگر شهر اسلامی را شهری می دانند که در فرهنگ اسلامی ساخته شده است ؛ این دیدگاه بیشتر مربوط به شهرسازان است لینچ ، بنه ولو و بسیاری که شهرهای تمدن اسلامی تا دوران مدرن را اسلامی دانسته اند ( مانند دکتر حبیبی) در این دسته جای میگیرند. از دیدگاه این متفکران دوران مدرن و سبک جهانی پایان شهر اسلامی بود. عده ای شهری که جامعه اسلامی و حکومت حقه در آن وجود دارد را مقدمه شهر اسلامی می دانند و جز حکومت معصوم چه چند سالی بیشتر نبود را شهر اسلامی نمی دانند این دیدگاه متعلق به عالمان دینیست . اما عدهای که جسورانه می توان نام آنها را نیمه متخصص گذاشت لفظ شهر اسلامی را ابزاری برای توجیه حضور دوباره عناصر کالبدی می دانند و مصلا و مسجد و قوس و گنبد و سقا خانه منظور نظر اینان است. "

به اعتقاد آقای اعرابی " اگر شهر را دارای نظامی متاثر از عقاید بدانیم که نسبت شهر با هستی و تاریخ را مشخص می کند باید ورود مدرنیته را پایان شهر اسلامی بدانیم هرچند که تعداد زیادی مسجد در شهر ها وجود داشته باشد که روزی سه بار اذان پخش کند اما نظام شهری مبتنی بر دین بعد از مدرنیته جای خود را به نظام شهری مبتنی بر قانون و دولت داد پدیده ای که کاملا محصول فرد گرایی مدرن است. نظم این شهر بر اساس عقل بشری و پذیرش عمومی است و نسبت فرد با نظام هستی بر مبنای عقل بشری تعریف می شود".

حال برگردیم به نظر مارشس و اینکه آیا تمدن اسلامی مسلمانان را به ایجاد شهر و جوامع شهرنشین تشویق کرده است و آیا این نظر قابل تسری به تمام جوامع مسلمان از جمله ایران نیز هست یا خیر ؟

دکتر پیران از دیدگاهی جامعه شناسانه تحقیقی در مورد شهر ایرانی و خصلتهای شهروندی در ایران قدیم و امروز انجام داده اند و آانرا "
نظریه ی راهبرد و سیاست سرزمینی ایران" نامیده اند.
خلاصه آن همانطور که قبلا در اینجا نوشته بودم این است که "بر خلاف شهرهای یونانی و رومی که افراد در آن شهروند محسوب می شده و دارای سیستم تصمیم گیری و حقوقی پیشرفته بوده اند در ایران شهرها اکثرا به دلیل قابلیت دفاعی بیشتر و تصمیمات صاحبان قدرت شکل می گرفته اند. تهران و تخت جمشید دو نمونه بارزند.
بر اساس مطالعه دکتر پیران , اصولا موقعیت ژئوپولیتیک و قرار گرفتن در حد فاصل تمدن های مختلف , حکومت های ملوک الطوائفی و همچنین شیوه تولید ( کشاورزی و دامداری محدود) روستاهای کوچک همواره در معرض خطر حمله ایلات و اقوام غیرمتمدن بوده اند. لذا ایجاد شهر با استحکامات بیشتر انتخابی است که انسان ایرانی ناگزیر از آن بود. این موضوع لزوم تمرکز قدرت در شهر درگذر زمان و ایجاد سیستم پادشاهی یا رسمیت فرد به جای افراد جامعه را تقویت نموده است. به عقیده پیران آنچه نظام مطلقه نامیده میشود انتخابی است که جامعه ایرانی در طول تاریخ پر التهاب و مجموعه جنگهایی که تحمل کرده خود به آن رسیده است.در شهر ایرانی همانند شهرهای غربی مفهومی چون شهروندی وجود ندارد و شهری مثل تهران تنها جایگاهی است که گروههای مختلف و مهاجرین تازه از راه رسیده را بدون اینکه جذب و یا احساس دلبستگی به آن پیدا کنند در خود جای می دهد

پیران در مورد شهر ایرانی می گوید " شهر به عنوان محل نا‌شهروندی، به عنوان جایگاه نظام زورمند مداری، به تاریخ خودش ادامه می‌دهد و در اثر این جریان عرصه های زندگی كه در نظام غربی كه به سه عرصه ی خصوصی، عمومی و حكومتی تبدیل می‌شوند به دو عرصه تقلیل پیدا می كنند و شهر مجموعه ی دو عرصه ی امن خانوادگی و عرصه ی دشمن تبدیل می‌شود. ودر ادامه در مورد سابقه برنامه ریزی شهری و شهرسازی می گوید : " 11 الگوی برنامه ریزی شهری قبل از هپوتاموس كه ارسطو در كتاب سیاست به اشتباه او به عنوان پدر شهرسازی و برنامه ریزی شهری یاد می‌كند، وجود داشته است. سئوال اینجا است كه ایرانیان این كتابها را قبل از این‌كه به زبان لاتین ترجمه شوند، داشته اند و چطور متفكرین ما كه سالها كتابهای ارسطو را بحث می‌كردند، به بحث‌های شهروندی و برنامه ریزی شهری توجه نكرده‌اند؟ چطور مسكوت گذاشته‌اند؟.................... در اینجا این بحث مطرح می‌شود كه وقتی شهروندی‌نیست، در واقع شهری‌ وجود ندارد. به‌جای مقیاس شهری(Urban scale) با مقیاس ابنیه‌ی‌منفرد(Building scale) مواجه هستیم. مثلا شهر كاشان، تا زمانی‌كه به درون تك بنا‌ها‌ی آن وارد نشده‌ باشیم، خود‌‌شهر حس روستایی در افراد برمی‌انگیزد. كدام‌شهر را می‌شناسید كه اگر این ابنیه‌ی منفرد منحصر به فرد را كه برخی‌ آن میراث جهانی‌است، از آن بگیریم با روستای‌ كنارش تفاوت چندانی ‌كند؟ اگراین تحولات 5 یا 6 دهه‌ی اخیر را كنار بگذاریم و به گذشته برگردیم چه می‌شود؟ و مهمتر از همه این است كه در یك جامعه‌ كه ابنیه‌‌ی منفرد طراحی شهر را به عهده‌ می‌گیرد و بهcommunity تبدیل نمی‌شود و افراد به‌جای «شهروند» «محله‌وند» هستند و محله‌ها به سابقه‌ی تاریخی و روستایی و ایلیاتی آنها مربوط می‌شود بنابر‌این شهر عرصه‌ی تخاصم است. "

بحث شهر اسلامی و بخصوص شهر ایرانی-اسلامی نیازمند به تبادل نظر و تحقیق بسیار است و آنطور که بعضا ( پست قبلی را ببینید) اولیای امور به راحتی ایجاد شهرهای ایرانی-اسلامی را تجویز می کنند صدور چند بخش نامه نمی تواند امکان این امر را ( حتی اگر قبول کنیم چنین چیزی وجود دارد) میسر سازد لذا این سرفصل باید برای گفتگو باز باشد. منتظر شنیدن نظرات شما هستم.

۱۰ نظر:

Hanif گفت...

همانطور كه اشاره كرديد بحث ها در مورد موضوع شهر اسلامي و ريشه هاي آن بسيار مختلف است.شايد يك دليل آن نگاه كردن از منظرهاي گوناگون به يك نتيجه است.اگر معماري و شهر را نتيجه برهمكنش و جريانهاي مختلف دانسته و فقط از جنبه كالبدي آن را بررسي نكنيم شايد بتوان پايه مناسبي براي مقايسه و بررسي اين نظرات مختلف بنا نمود.
به نظر من تفاوت معماري امروز و ديروز ريشه در تغيير انسان امروز و ديروز دارد و نميتوان يا تجويز فرم كالبدي يا اصولي كه تنها بر پايه كالبد بنا نمود بسنده كرد.مطلبي كه دكتر پيران بدان اشاره كرده اند نيزتفاوت بنيادين شهر و معماري ايراني با ديگر اسلافش را نشان ميدهد.در اين بين شايد بازشناسي انسان ايراني امروزي راهگشاي رسيدن به راه حلي مناسب باشد.

ناشناس گفت...

شک نیست که این موضوع خیلی نیاز به بحث داره ، اما سوال اینجاست که چرا اساسا مطرح شده ؟ این مطرح شدن چه معنایی باید داشته باشه و داره، و از همه مهمتر اینکه بر اساس حقایق و تحقیق این بحث به کجا می رسه ( نه بر اساس دستور سیاسی)از شما ممنونم

ناشناس گفت...

من کاملا با نظر شما موافقم و دوست دارم نظر شما را در مورد اینکه اسلام آیا به شهر سازی ترغیبی داشت یا خیر حتما بدانم ولی در ادامه نظر خودم این نکته واقعا قابل بحث است که آنچه در شهر امروز ایران می بینیم بر پایه توقعات مردم از شهر پدید آمده است و واقعا اکثریت مردم نمی دانند چه انتظاری از شهر باید داشته باشند جز اینکه ضروریات فردی آنها را رفع کند و از شهر به خانه پناه ببرند در مورد تعریفی که من از دین دادم یک مثال که هم اکنون در حیطه کاری با آن روبرو هستم جالب به نظر می رسد
: یک قطعه زمین در یک محله تازه تاسیس برای طراحی یک مسجد محله به ما داده شد (قطعه زمینی که خود شهرداری پس از اجازه تفکیک از صاحبان به عنوان خدمات شهری گرفته بود) پس از طراحی و وقتی مردم محل از کاربری این قطعه محله خود آگاه شدند با استفاده از ابزارهای تصمیم گیری مدنی خود یعنی شورایاری محله-شورای منطقه-شورای شهر-شهرداری مانع از احداث مسجد در این محل شدند و آنرا به یک فضای سبز بدون کاربری تبدیل کردند. و این سرنوشت شهر اسلامی معاصر می تواند باشد یعنی کاربری مسجد چون باعث کاهش ارزش زمین های مجاور می شود ( و این نگاه مقبول عامه مردم دیندار می باشد)حذف می شود

ناشناس گفت...

slm
ostad ghesmate sevom ham hast?

samane hessami گفت...

سلام,من دانشجوی ترم آخر رشته شهرسازی هستم و در حال جست وجوی مطلب برای پایان نامه ام بودم که weblog شمارو دیدم.من پایان نامم راجع به اصول ومبانی شهرهای جدید اسلامیه و راجع به شهرهای اسلامی تحقیق می کنم مطالب شما کنار مطالب خودم خیلی کمک کننده ست می خواستم ببینم امکانش هست به عنوان یه استاد به منه دانشجو کمک کنید در این موضوع و اطلاعات بیشتری در اختیارم بگذارید؟ممنون می شم اگه این لطف رو در حقم انجام بدید.

Morteza Mirgholami گفت...

سلام خانم حسامی

من در حال حاضر در دانشگاه هنر اسلامی تبریز مشغول به کارم و اتفاقا اینجا دوره کارشناسی ارشد معماری اسلامی و دکترای شهرسازی اسلامی هم هست.
خوشحال می شم کمکتون کنم منتها اگه لطف کنید بیشتر در مورد موضوع و دانشگاهی که الان مشغولید توضیح بدهید ممنون می شم

samane hesami گفت...

سلام می بخشید کمی دیر مراجعه کردم
من فارغ التحصیل مهندسی شهرسازی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان هستم موضوع پایان نامه من "اصول و مبانی شهر جدید اسلامی" هست در واقع اصول شهر اسلامی برای استفاده در ساخت شهر جدید.مطالب زیادی تا حدی به دست آوردم اما فکر می کنم می تونم از راهنمایی شما هم بهره ای ببرم.
ممنون

Morteza Mirgholami گفت...

خانم حسامی
سلام.

تخصص من دقیقا شهر اسلامی نبست اما فکر می کنم اگر سری به مرکز تحقیقات دانشکده معماری دانشگاه علم و صنعت بزنید بد نباشد.

در این زمینه افراد مختلف البته با دیدگاههای متفاوت کارهایی کرده اند از جمله دکتر علی آبادی در زمینه محله و مسجد, مهندس نقره کار در مورد هویت شهر اسلامی

آقای مهدی حمزه نژاد نیز در این زمینه کار کرده اند البته بیشتر از دیدگاه تئوری و مباحثی نظیر هویت

Ali *Vienna گفت...

شهر قدیم ایرانی اسمش را هر چه که بگذاریم ،تبلور کالبدی ویژگیها و خصایص ساکنانش بوده و می توانست پاسخگوی نیازها و خواستهای آنها باشد ،حریم هایی از کاملا عمومی (بازار و مسجد)تا کاملا خصوصی (اندرونی) که به زندگی انسان ایرانی با ویژگیهای خاص خود، آرامش می داد. محله ای که ساکنین به آن تعصب و تعلق خاطر داشتند و در آبادانی هر چه بیشتر آن می کوشیند و...
ما امروز هم نیازمند شهری هستیم که پاسخگوی خواستها و آمال انسان ایرانی امروز باشد نه تصور و یا خواست ما از انسان ایرانی ،ولی تا به حال چند تحقیق میدانی برای شناخت این انسان و نگاه و خواستش از فضای شهری انجام شده؟

رضاابی زاده گفت...

با سلام احتراما مقاله ی سال 1928 ویلیام مارشس در مورد درون مایه های شهر اسلامی شدیدا مورد نیاز اینجانب میباشد.در صورت امکان در اختیار اینجانب قرار دهید.ماه محرم است ،خدای متعال به احترام شهدای این ماه حاجتهایتان را براورده فرماید.با تقدیم احترام رضا ابی زاده
09143534356
reza_abizadeh@yahoo.com