پنجشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۷

مدرنیته ایرانی و قصه های رفته از یاد


دکتر محمد توکلی ترقی را من از نزدیک ندیده ام و آشنایی چندانی با رویه و خط و فکرشخصی-سیاسی اش ندارم. اما از خواندن یکی از مقالاتش به نام متون بی خانمان مدرنیته ایرانی (The homeless texts of Persianate Modernity) لذت زیادی بردم. این از آن مقاله هایست فکر و ذهن آدم با خواندنشان تازه می شود وباعث می شود خیلی پیش فرض ها و کلیشه های موجود ازذهنتان دور ریخته شود یا حد اقل در موردشان تجدید نظر کنید.

قبلا نوشته بودم که ماکس وبر در مقاله معروفش با نام شهرها با مبنا قرار دادن شهر اروپایی و مقایسه آن با شهرهای شرقی به تعریف اجتماع شهری پرداخت. ایراد چنین دیدگاهی این است که در ان جامعه شناسی شهرهای شرقی به نوعی جامعه شناسی غیاب مبدل می شود و این شهرها هویت و ماهیت خود را از چیزهایی که ندارند (و شهر اروپایی دارد) کسب می کنند. این نگاه اورینتال تنها به حوزه شهرشناسی محدود نمی شود و بسیاری از دیگر حوزه ها را نیز آلوده خود کرده است و مثلا می بینیم مفاهیمی مثل دموکراسی و حقوق زنان و .. در کشورهای شرقی نیز امروزه عموما بر اساس مدل های غربی تعریف می شوند.

بگذریم . همانطور که می دانیم غرب خود را منشا مدرنیته و تجدد و روشنگری می داند و بر اساس آن نیز با با تعبیر سایر ملل غیر غربی به عنوان غیر به تولید نوعی جغرافیای مرکز و حاشیه دست می زند. کل تاریخ استعمار و استثمار ملل غیر متمدن! به نوعی انعکاس و ما به ازای چنین تفکری است. انسان غربی بواسطه خود آگاهی و مرکزیتی که برای خود قائل است و به پشتوانه عقلانیت ابزاری سربرآورده از اومانیسم خواستار استیلا بر طبیعت و جوامع دیگر می شود. حتی استقبال از چندرنگی بودن و پذیرش تفاوت های فرهنگی و آنچه لیوتار از آن به پایان روایت بزرگ یاد می کند باز هم به نظر من قادر نیست مرزهای این جغرافیای مرکز/حاشیه را پاک کند.

جوامع سنتی دربرخورد با فرهنگ فراگیر و قدرتمند و رو به رشد غرب سرافکنده از عقب افتادگی های فرهنگی یا شکستهای نظامی خوشبختی و آینده خود را در آیینه تقلید و یا گرته برداری از غرب دیدند و در بهترین حالت به نوعی گلچین کردن , یا تلفیق این دو پرداختند. توکلی از این نوع رویکردها با عنوان تجارب هتروتوپیک (دگرجا) یاد می کند.

توکلی در این مقاله دیدگاه متفاوتی را در مورد منشا مدرنیته و ارتباط کشورهای اروپایی به عنوان مدعی آن با کشورهای دیگر یا "دیگری" آنها ارائه می کند.در واقع پیام اصلی این است که به جای کاربرد واژه مدرنیزاسیون یا غربی سازی قائل به وجود مدرنیته های مختلف باشیم. در واقع این مرکز پنداری اروپا به عنوان سرچشمه مدرنیته است که به تصوری تاریخی از ان به عنوان جغرافیایی که از سایر مکان ها جلو تر حرکت می کند دامن می زند و باعث می شود کسانی چون شایگان از وضعیت ما در دوران قاجار با عنوان "تعطیلات تاریخی" یاد کنند.
بررسی برخی نوشته های دانشمندان و جهانگردان ایرانی ساکن هند نظیر دانشمند خان شافی یزدی (1578-1657) و یا احمد بهبهانی
(1777-1819)که قبل از پیدایش حد و مرزهای سیاسی ملی بین ایران و هند و زمانی که ارتباطات فرهنگی علمی بیشتری بین دو کشور وجود داشت بر ما آشکار می کند که چطور زبان فارسی تا اواخر قرن نوزدهم هنوز در هند و روزنامه های مختلفی چون مفتاح الاخبار و .. متداول بوده و رفته رفته قلم تاریخ نگار استعمارگران جوهرفراموشی بر این اسناد و نوشته ها پاشیده است.

توکلی می گوید که کتابهای بنیادی نظیر اندیشه های دکارت و ویلیام هاروی (1657-1578) درآن روزگارتوسط دانشمند خان ترجمه شده بود و علاوه بر این ستاره شناسی , جغرافیا و آناتومی از دیگر حوزه های مورد علاقه این عالم ایرانی بود. وی دلایل جزر و مدی را در رابطه با ماه و خورشید با قوانین نیوتونی توضیح داده و علت تفاوت جزر و مد بیشتر در کلکته را نسبت به خلیج فارس را نیز ذکر کرده است. دانشمند دیگری به نام احمد بهبهانی کرمانشاهی (1777-1819) که او نیز در فاصله -1810 1805 از هند دیدن کرده بود فصلی از کتابش را به بررسی دیدگاههای کوپرنیک اختصاص داده بود. با حضور استعمارگران و خط کشی های سیاسی متاسفانه بسیاری از این متون بی خانمان شدند و هم در هند و در کشور ایران با گذشت زمان به صندوق فراموشی سپرده شدند.
حتی کم نبودند نویسندگان و دانشمندان اجنبی که با سر هم کردن و دزدی علمی این منابع یا بدون ارجاع به منابع اصلی شان کتابهایی را به نام خود در کشورهای مرکز به چاپ رساندند. نمونه آن کتاب "ششمین گفتمان : درباب ایرانیها" نوشته سر ویلیام جونز(1746-1749) است که به عنوان خالق دستور زبان مقایسه ای شناخته شد اما حلقه دوستان و مشاوران ایرانی وی شامل 14 نفر ناشناخته ماندند.

قصد توکلی به نظر من نه ایجاد نوعی تفاخر کاذب و خود بزرگ بینی علمی که تاکید بر این امر است که اگر چه تمایل زیادی بر این بوده که از تاریخ قبل از مشروطه به عهد جاهلیت و استبداد ایرانی یاد شود مرور تاریخ گذشته و متون بی خانمان اینچنینی یا به قول اخوان (قصه های رفته از یاد) می تواند برای ما تعبیری متفاوت از مدرنیته ایرانی و رابطه اش با غرب به دست دهد.

پی نوشت
پرفسور توکلی استاد تاریخ تمدنهای خاور میانه و نزدیک در دانشگاه تورنتو کانادا و رییس گروه ویرایش مجله Comparative Studies of South Asia, Africa and the Middle East, است. اگر دکتر توکلی بر سر قولش بماند قرار است بخشی از مقاله ای که برای شماره آتی این مجله فرستاده بودم را درکتاب جدیدش به نام Private Lives & Public Spaces in Modern Iran نیز به چاپ برساند ان شا....


نقاشی اثر هنرمند فقید ژازه طباطبایی

۱ نظر:

Unknown گفت...

با سلام
بدنبال سرچ بعضی از مقالات مدرنیته بودم که با وب لاگ شما اشنا شدم واز بعضی از نوشته های شما استفاده کردم...مرسی
اگر مایل بودید به وب لاگ زیر مراجعه کنید و نوشته اخیر این وب لاگ را می تونید مطالعه کنید ...
http://modjtabasadria.blogfa.com/
خوب باشید