این نوشته را در فرصت کوتاهی تهیه کردم بنابراین کاستی های احتمالی را بر اینجانب ببخشایید.
در پاسخ به ضیافت سوم :آموزش معماری
با نگاهی به نوشته های دوستان به نظرم رسید که در اکثر نوشته ها وضعیت مدارس معماری بیشتر به عنوان یک موضوع از پیش مفروض(given)بررسی شده اند و نه محصول و باز تولید چرخشی فرهنگی-اجتماعی و در نسبت با زمینه وسیع تری که در آن قرار گرفته اند.
اگر خود مدارس معماری را به عنوان محصول مدرنیسم در نظر بگیریم , آنگاه شاید به درک درست تری از محصولات این مدارس و نسبت شان با مفاهیمی چون مدرن , پست مدرن , ساختار شکنی و ..نائل شویم. چه این محصول مدرنیسم اولیه منعکس در کارهای وارطان هآوانسیان باشد و چه در پست مدرنیسم دیبا, امانت , اردلان و یا کارهای جدید تر معماری از انواع سبکهای فولدینگ و دی کانستراکشن گرفته تا کارهایی که امروزه به مدد نرم افزارهای کامپیوتری ممکن شده است. اما همانطور که بین مدرنیته به عنوان یک مفهوم فکری-فرهنگی با مدرنیسم به عنوان ما به ازای تکنولوژیک آن مفهوم تفاوت وجود دارد در معماری زائیده این مدارس نیز نوع خاصی از مدرنیسم که از سنخ این جامعه و برداشتش از مدرن است روبرو هستیم. محصولاتی که گاه به یک تصویر(image) تقلیل می یابند و نتیجه پارامترهای ملموس تر مدرنیسم نظیر سرمایه , تکنیک و تصویرند.
آموزش معماری را به عنوان یک فرایند نباید از زمینه آن جدا ببینیم. هر چند پاسخ با این سوال که آیا لزوما معماری آموزش پذیر (البته یا این سیاق دانشکده ای) است و یا آموزش آن صرفا به دانشکده های معماری محدود می شود را به وقت دیگری باید موکول کرد چون با دغدغه فعلی این بحث همخوان نیست اما اگر این دانشکده ها را به عنوان محیطی که داده هایی (دانشجو) را دریافت و محصولی (معمار) را تحویل می دهند در نظر بگیریم نمی توان این فرایند را بدون توجه به اتفاقاتی که قبل و بعد از این فرایند می افتند به طور بایسته درک کرد. چرا که انتقاداتی که به دانشکده های معماری می شود ( از عدم توجه به بعد خلاقانه معماری گرفته تا عدم پرورش توانایی های فنی و دانش مهندسی و..) مرتبط با چیزهایی است که در واقع خارج از این حوزه نیزباید جستجوی شان کرد یعنی در سیستم آموزشی مان به طور کلی و نیز ارتباط حوزه حرفه ای (صنعت) با دانشگاه.
تفاوت عمده ای که من در سیستم آموزشی خودمان با غرب احساس می کنم فقدان تفکرانتقادی (Critical thinking) در آموزش است که از همان ابتدا قدم به قدم با تحکم معلم , بر نتافتن نقد , تحمل ناپذیری نظر مخالف و فقدان بحث و تبادل نظر در سیستم آموزشی ما نهادینه شده اند. دانشگاه های ما هم در تداوم این نظام مدل جدیدی را ارائه نمی کنند. نگاهی به استودیو های طراحی نیز حاکی از آن است که یک کار طراحی چه بسا تنها با تبادل نظر بین استاد و شاگرد مطرح شده , پرورش یافته و قضاوت می شود بدون اینکه ایده ها و نقاط قوت و ضعف یا مبانی آن برای دیگران روشن باشد. عدم پرورش کار گروهی و تیمی از دیگر مشکلات سیستم آموزشی است که ریشه در کل ساختار آموزشی و روحیات فرهنگی ما دارد.
و اما بعد از دانشگاه. چه ارتباطی بین کلاسهای آکادمیک و دنیای بیرون وجود دارد. این دنیای بیرون را اینجا من دو بخش می کنم. شهر به طور کلی یعنی جایی که زندگی روزمره مان را درآن می گذرانیم و محیط حرفه ای اعم از دفاتر معماری و کارگاههای ساختمانی.
شهری که در آن زندگی می کنیم , از آن الهام می گیریم , توی پارکهایش قدم می زنیم و زندگی روزمره مردمش را شاهدیم ... را اگر به چشم یک مدرسه معماری بنگریم به یک دایره بسته می رسیم. شهر محصول داده های مدارس معماری است و این داده ها خود در باز تولید ایده ها و سطح توقع ما از معماری تاثیری غیرمستقیم اما بسزا دارند. بی دلیل نیست که می بینیم در بسیاری پروژه ها سطح توقع ما از فضا بسیار حقیر و دست پایین است. ایستگاه های مترومان بیشتر به پله آب انبار می مانند. مراکز خرید مان به مجموعه چند بقالی , فرودگاههایمان به یک ترمینال اتوبوسرانی و سینماهای مان به یک سالن تئاتر مدرسه. چرا که چشمهای مان دچار بیماری آلزایمر شده. نه حتی آلزایمر که اصلا منبع الهام بخش چندانی نمانده که بخواهیم چیزی را به خاطر آوریم. چاره چیست؟ آیا با پیوستن به باشگاه شهرهای جهانی و سرازیری ایده ها و پروژه های دفاتر بین المللی این کمبود جبران می شود؟ پاسخ به این سوال دشوار است. خالد جلال احمد (2006) در مقاله اش " آموزش معماری به عنوان دروازه ی -معماری جهانی- در مصر " پیشنهاد می کند که برگزاری مسابقات معماری بین المللی نظیر کتابخانه اسکندریه و موزه اهرام چندان با استقبال معماران و دانشجویان محلی روبرو نشده و معماران خارجی که هر دو نیز دفاتر گمنامی بودند موفق تر عمل کرده اند. اما به هر حال در اینکه حضور چنین بناها و تجربه فضایی آنها به عنوان منابع الهام بخش دانشجویان نقش بسزایی می توانند ایفا کنند شکی نیست. وی مشکل دانشکده های معماری مصر را در عدم موفقیتشان در تولید و انعکاس بهینه مفاهیم محلی (local) در معماری جهانی (Global) می داند. این موضوع در دبی نیز مشهود است چرا که معماران این کشور می پرسند چرا باید نماد این کشور بنایی باشد که توسط یک دفتر خارجی طراحی شده که فرای تولید نوعی سمبولیسم فرمال توفیق دیگری نداشته است.
آیا باید به دنیای مجازی پناه ببریم. به تصاویر مجلات و اینترنت و . همانطور که " دوستعلي خان معير الممالك " شمس العماره را از روی کارت پستالهای اروپایی ساخت ما هم دست به دامن کتابها و مجلات شویم. حاصل چنین برخوردی نیز به محیط سومی منجر می شود که هم از محیط جوامع مرجع و هم ایران گسسته است detached . به عبارتی حاصل تجربه ای سوم –نه این و نه آنی- مجازی و معماری تصویری-رایانه ای است تا چشمی-حسی-دستی.
و اما کار حرفه ای. اینجا در دانشگاه ملبورن دانشجویان پس از اتمام دوره کارشناسی برای ورود به دوره بعدی (کارشناسی ارشد) باید حداقل یک دوره کار حرفه ای 1-2 ساله را در دفاتر معماری بگذرانند. بعلاوه پروژه های طراحی نیز اغلب با هماهنگی با شوراهای محلی (City council) صورت می گیرند و چه بسا نتایج نهایی نیز به آنها ارائه می شود. (اینجا را هم ببینید)
به هر حال آموزش معماری به اعتقاد مهران قرائتی (2006) در مقاله " نگاهی نو به استودیوی طراحی معماری : استودیوی فراگیر و جامع" به طور کلی بین دو برداشت متفاوت از دانش معماری در تلاطم است:
1- دانش نظری محیط آکادمیک
2- دانشی که در فرایند ایجاد معماری که برای طراحی ضروری است گنجانیده شده
"حال آنکه برخی مدارس معماری تمام هم و غمشان را روی " تحقیقات معماری و مباحث نظری" گذاشته اند به اعتقاد برخی معماران آموزش معماری توسط کسانی که بیشتر علاقمند به کلمات هستند تا ساختمانهای معماری به یغما رفته است" (Cahdwick, 2004). به نظر می آید جایگاهی ما بین این دو رویکرد مطمئن ترین شرائط را برای آموزش معماری فراهم می کند.
در باب آموزش معماری و کاستی های مدارس معماری حرف و حدیث زیاد است:
1- معماران ما بیشتر در محیط کار است که با مقولاتی چون تکنولوژی ساختمان, مدیریت کارگاه , مصالح و ... آشنا می شوند
2- معماران ما در زمینه کار گروهی و تیمی در شرکتهای معماری چندان تجربه موفقی نداشته اند
3- مدارس معماری با مقولات تئوریک معماری و مباحث روز دنیا فاصله زیادی دارند
4- نقد کارهای معماری چه در سطح شهر , مسابقات معماری و چه کارهای دانشجویی با ضعف صورت می گیرد
در پاسخ به ضیافت سوم :آموزش معماری
با نگاهی به نوشته های دوستان به نظرم رسید که در اکثر نوشته ها وضعیت مدارس معماری بیشتر به عنوان یک موضوع از پیش مفروض(given)بررسی شده اند و نه محصول و باز تولید چرخشی فرهنگی-اجتماعی و در نسبت با زمینه وسیع تری که در آن قرار گرفته اند.
اگر خود مدارس معماری را به عنوان محصول مدرنیسم در نظر بگیریم , آنگاه شاید به درک درست تری از محصولات این مدارس و نسبت شان با مفاهیمی چون مدرن , پست مدرن , ساختار شکنی و ..نائل شویم. چه این محصول مدرنیسم اولیه منعکس در کارهای وارطان هآوانسیان باشد و چه در پست مدرنیسم دیبا, امانت , اردلان و یا کارهای جدید تر معماری از انواع سبکهای فولدینگ و دی کانستراکشن گرفته تا کارهایی که امروزه به مدد نرم افزارهای کامپیوتری ممکن شده است. اما همانطور که بین مدرنیته به عنوان یک مفهوم فکری-فرهنگی با مدرنیسم به عنوان ما به ازای تکنولوژیک آن مفهوم تفاوت وجود دارد در معماری زائیده این مدارس نیز نوع خاصی از مدرنیسم که از سنخ این جامعه و برداشتش از مدرن است روبرو هستیم. محصولاتی که گاه به یک تصویر(image) تقلیل می یابند و نتیجه پارامترهای ملموس تر مدرنیسم نظیر سرمایه , تکنیک و تصویرند.
آموزش معماری را به عنوان یک فرایند نباید از زمینه آن جدا ببینیم. هر چند پاسخ با این سوال که آیا لزوما معماری آموزش پذیر (البته یا این سیاق دانشکده ای) است و یا آموزش آن صرفا به دانشکده های معماری محدود می شود را به وقت دیگری باید موکول کرد چون با دغدغه فعلی این بحث همخوان نیست اما اگر این دانشکده ها را به عنوان محیطی که داده هایی (دانشجو) را دریافت و محصولی (معمار) را تحویل می دهند در نظر بگیریم نمی توان این فرایند را بدون توجه به اتفاقاتی که قبل و بعد از این فرایند می افتند به طور بایسته درک کرد. چرا که انتقاداتی که به دانشکده های معماری می شود ( از عدم توجه به بعد خلاقانه معماری گرفته تا عدم پرورش توانایی های فنی و دانش مهندسی و..) مرتبط با چیزهایی است که در واقع خارج از این حوزه نیزباید جستجوی شان کرد یعنی در سیستم آموزشی مان به طور کلی و نیز ارتباط حوزه حرفه ای (صنعت) با دانشگاه.
تفاوت عمده ای که من در سیستم آموزشی خودمان با غرب احساس می کنم فقدان تفکرانتقادی (Critical thinking) در آموزش است که از همان ابتدا قدم به قدم با تحکم معلم , بر نتافتن نقد , تحمل ناپذیری نظر مخالف و فقدان بحث و تبادل نظر در سیستم آموزشی ما نهادینه شده اند. دانشگاه های ما هم در تداوم این نظام مدل جدیدی را ارائه نمی کنند. نگاهی به استودیو های طراحی نیز حاکی از آن است که یک کار طراحی چه بسا تنها با تبادل نظر بین استاد و شاگرد مطرح شده , پرورش یافته و قضاوت می شود بدون اینکه ایده ها و نقاط قوت و ضعف یا مبانی آن برای دیگران روشن باشد. عدم پرورش کار گروهی و تیمی از دیگر مشکلات سیستم آموزشی است که ریشه در کل ساختار آموزشی و روحیات فرهنگی ما دارد.
و اما بعد از دانشگاه. چه ارتباطی بین کلاسهای آکادمیک و دنیای بیرون وجود دارد. این دنیای بیرون را اینجا من دو بخش می کنم. شهر به طور کلی یعنی جایی که زندگی روزمره مان را درآن می گذرانیم و محیط حرفه ای اعم از دفاتر معماری و کارگاههای ساختمانی.
شهری که در آن زندگی می کنیم , از آن الهام می گیریم , توی پارکهایش قدم می زنیم و زندگی روزمره مردمش را شاهدیم ... را اگر به چشم یک مدرسه معماری بنگریم به یک دایره بسته می رسیم. شهر محصول داده های مدارس معماری است و این داده ها خود در باز تولید ایده ها و سطح توقع ما از معماری تاثیری غیرمستقیم اما بسزا دارند. بی دلیل نیست که می بینیم در بسیاری پروژه ها سطح توقع ما از فضا بسیار حقیر و دست پایین است. ایستگاه های مترومان بیشتر به پله آب انبار می مانند. مراکز خرید مان به مجموعه چند بقالی , فرودگاههایمان به یک ترمینال اتوبوسرانی و سینماهای مان به یک سالن تئاتر مدرسه. چرا که چشمهای مان دچار بیماری آلزایمر شده. نه حتی آلزایمر که اصلا منبع الهام بخش چندانی نمانده که بخواهیم چیزی را به خاطر آوریم. چاره چیست؟ آیا با پیوستن به باشگاه شهرهای جهانی و سرازیری ایده ها و پروژه های دفاتر بین المللی این کمبود جبران می شود؟ پاسخ به این سوال دشوار است. خالد جلال احمد (2006) در مقاله اش " آموزش معماری به عنوان دروازه ی -معماری جهانی- در مصر " پیشنهاد می کند که برگزاری مسابقات معماری بین المللی نظیر کتابخانه اسکندریه و موزه اهرام چندان با استقبال معماران و دانشجویان محلی روبرو نشده و معماران خارجی که هر دو نیز دفاتر گمنامی بودند موفق تر عمل کرده اند. اما به هر حال در اینکه حضور چنین بناها و تجربه فضایی آنها به عنوان منابع الهام بخش دانشجویان نقش بسزایی می توانند ایفا کنند شکی نیست. وی مشکل دانشکده های معماری مصر را در عدم موفقیتشان در تولید و انعکاس بهینه مفاهیم محلی (local) در معماری جهانی (Global) می داند. این موضوع در دبی نیز مشهود است چرا که معماران این کشور می پرسند چرا باید نماد این کشور بنایی باشد که توسط یک دفتر خارجی طراحی شده که فرای تولید نوعی سمبولیسم فرمال توفیق دیگری نداشته است.
آیا باید به دنیای مجازی پناه ببریم. به تصاویر مجلات و اینترنت و . همانطور که " دوستعلي خان معير الممالك " شمس العماره را از روی کارت پستالهای اروپایی ساخت ما هم دست به دامن کتابها و مجلات شویم. حاصل چنین برخوردی نیز به محیط سومی منجر می شود که هم از محیط جوامع مرجع و هم ایران گسسته است detached . به عبارتی حاصل تجربه ای سوم –نه این و نه آنی- مجازی و معماری تصویری-رایانه ای است تا چشمی-حسی-دستی.
و اما کار حرفه ای. اینجا در دانشگاه ملبورن دانشجویان پس از اتمام دوره کارشناسی برای ورود به دوره بعدی (کارشناسی ارشد) باید حداقل یک دوره کار حرفه ای 1-2 ساله را در دفاتر معماری بگذرانند. بعلاوه پروژه های طراحی نیز اغلب با هماهنگی با شوراهای محلی (City council) صورت می گیرند و چه بسا نتایج نهایی نیز به آنها ارائه می شود. (اینجا را هم ببینید)
به هر حال آموزش معماری به اعتقاد مهران قرائتی (2006) در مقاله " نگاهی نو به استودیوی طراحی معماری : استودیوی فراگیر و جامع" به طور کلی بین دو برداشت متفاوت از دانش معماری در تلاطم است:
1- دانش نظری محیط آکادمیک
2- دانشی که در فرایند ایجاد معماری که برای طراحی ضروری است گنجانیده شده
"حال آنکه برخی مدارس معماری تمام هم و غمشان را روی " تحقیقات معماری و مباحث نظری" گذاشته اند به اعتقاد برخی معماران آموزش معماری توسط کسانی که بیشتر علاقمند به کلمات هستند تا ساختمانهای معماری به یغما رفته است" (Cahdwick, 2004). به نظر می آید جایگاهی ما بین این دو رویکرد مطمئن ترین شرائط را برای آموزش معماری فراهم می کند.
در باب آموزش معماری و کاستی های مدارس معماری حرف و حدیث زیاد است:
1- معماران ما بیشتر در محیط کار است که با مقولاتی چون تکنولوژی ساختمان, مدیریت کارگاه , مصالح و ... آشنا می شوند
2- معماران ما در زمینه کار گروهی و تیمی در شرکتهای معماری چندان تجربه موفقی نداشته اند
3- مدارس معماری با مقولات تئوریک معماری و مباحث روز دنیا فاصله زیادی دارند
4- نقد کارهای معماری چه در سطح شهر , مسابقات معماری و چه کارهای دانشجویی با ضعف صورت می گیرد
5- بین کارهای خلاقانه محیطهای آکادمیک و آنچه در دنیای واقع قابل اجراست (حتی به لحاظ تکنولوژی ساخت و مصالح نه بودجه) فاصله زیادی وجود دارد.
6-در مدارس معماری گاه تاکید بیش از حد روی خلاقیت باعث می شود از ساده ترین بایدهای معماری یعنی جزئیات معماری که نقش ویژه ای در کیفیت معماری بازی میکنند غفلت شود.
7- استودیوهای طراحی ما تقلیل گرا هستند تا همه جانبه گرا. تصور کنید اگر در یک پروژه تمامی دانشجویان با استاد درس به طراحی یک ویلا به عنوان یک پروژه واقعی با تمام جزئیات آن پرداخته و تا آخر سال تحصیلی در اجرای جز جز مراحل اجرا تا اتمام پروژه شرکت کنند. بیشتر چیز یاد نمی گیرند!
5- و همچنان می توان به این لیست افزود.........................
5- و همچنان می توان به این لیست افزود.........................
اما باید فراموش نکنیم که معماری از آموزش و خلق آن گرفته تا تولیدش با شبکه ای از ویژگیهای فرهنگی , اجتماعی , اقتصادی جامعه در هم تنیده شده و نمی توان به مقوله آموزش به صورت امری مجزا و ابتر نگاه کرد.
پی نوشت
کتاب Changing Trends in Architectural Design Education توسط CSAAR (مرکز مطالعات معماری مناطق عربی) به چاپ رسیده که می توانید جزئیات بیشتر را در اینجا ببینید.
از دیگر کتابهای منتشر شده این مرکز کتاب Regional Architecture and Identity in the Age of Globalization است که مقاله ای از اینجانب نیز در جلد سوم آن چاپ شده.
کتاب Changing Trends in Architectural Design Education توسط CSAAR (مرکز مطالعات معماری مناطق عربی) به چاپ رسیده که می توانید جزئیات بیشتر را در اینجا ببینید.
از دیگر کتابهای منتشر شده این مرکز کتاب Regional Architecture and Identity in the Age of Globalization است که مقاله ای از اینجانب نیز در جلد سوم آن چاپ شده.
۶ نظر:
سلام دوست عزیز. شما هر وقت هم می آمدید یک فنجان چای شما محفوظ بود. ما لینک کل مطلب رو در فضای رویداد قرار می دیم و همه برای خواندن مطالب مهمان وبلاگ شما خواهند شد(مثل روال بقیه ضیافت ها) با آرزوی موفقیت..
سلام
مطلب جامعی بود .تمام مواردی که ذکر کردید واقعیت دارد و باید با همین واقعیت هاودر همین دانشکده ها درس بخوانیم یا تدریس کنیم.
بازم یادم رفت اسم بزارم
کورش
سلام.من تازه این وبلاگ رو کشف کردم.در مورد آموزش معماری مطلب خوب ولی گسترده بود.آیا امکان داره در مورد آموزش معماری مبتنی بر نظام کارگاهی (آتلیه های فضانگاری)صحبت کنید ؟یا در این مورد منابعی معرفی کنید؟
با سپاس
اعظم
azam_a110@yahoo.com
سلام.من تازه این وبلاگ رو کشف کردم.در مورد آموزش معماری مطلب خوب ولی گسترده بود.آیا امکان داره در مورد آموزش معماری مبتنی بر نظام کارگاهی (آتلیه های فضانگاری)صحبت کنید ؟یا در این مورد منابعی معرفی کنید؟
با سپاس
اعظم
azam_a110@yahoo.com
سلام مرتضی بابا ای ول چکار کردی چه خبره اینجا!! من اومدم ببینم بقیه بچه های معماری چکار کردند اینجا رو دیدم نا امید شدم از خودم وبلاگ منگی منو هم ببین ، ای میلت همون قدیمیه هست ؟
ارسال یک نظر