خیابان به عنوان معبر در ابتدایی ترین سکونت گاهها وجود داشت، همینکه چند چادر با چند محل اسکان را به هم اتصال می داد، نطقه اش بسته شد، نکته اینجاست که همین ابتدایی ترین صورت آن هم برای انسانهایی که مرتبه ای از زندگی جمعی را تجربه می کنند معنا دارد، و برای بشر منفر یا خانواده های منفرد چنین مفهومی معنا ندارد، ( هرچند مفهوم معبر برای آنان وحضور دارد).
نه می توان تنها به محتوای خیابان پرداخت و نه کافی است تنها شکل آن را در نظر گرفت، خیابان نماد حرکت و میدان نماد تجمع است که کریر این دو را با راهرو و اتاق مقایسه می کند. هر چند مقایسه او بسیار شک برانگیزست ( بخصوص در مورد تشابه رفتار ها در این دو گونه فضاهای قیاس شده) اما حالت کشیده ( نزدیک به خط) شکل خیابان به حالت نزدیک به مربع و دایره میدان تدایی حرکت در راستایی خاص می کند.
امروزه به جرات می توان گفت که خیابان مهمترین عامل شکل دهنده کیفیت یک شهر است، عناصر مقطع خیابان هم احتمالا مهمترین عناصر شکل دهنده به هویت یک خیابان است، اما این فعالیت ها هستند که از شکل ها مهمترند، خیابان ها محل نمایش جامعه هستند و ازین رو نقش تربیتی مهمی دارند، وقتی تحلیل های ما از خیابان از فرم فراتر رفت عوامل خاص فرهنگی مطرح می شوند، کتاب فوق العاده با ارزش جین جیکوب در مورد خیابان ها و پیچیدگی های اجتماعی آن با عنوان" مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی " به حیات خیابان ها نظر دارد و مفهوم "سرمایه اجتماعی" را برای اولین بار مطرح می سازد، موضوعی که در گذر ها و پاتوق های شهر ستنی ایران به شدت حضور داشت. سرمایه اجتماعی نوعی اعتماد میان افراد جامعه است که امنیت نسبی و خود جوش را فراهم می کند این شرایط در خیابان های امروزه شهرهای ایران تا حدود زیادی از میان رفته هر چند هنوز در مناطقی که از نظر اقتصادی ضعیفترند وجود دارد.
تا اینجا هنوز با مشکلی که خاص ایران باشد و عنوان متن را توجیه کند روبرو نشده اید، مشکل از اینجا شروع می شود که خیابان به معنای کلاسیک فضای شهری که ماتین و کریر و زوکر در نظر داشتند در ایران وجود ندارد چراکه نه " یکپارچه و منسجم است و نه واجد زیبایی و نظم است" از طرف دیگر فعالیت اجتماعی و حیات جمعی در خیابان وجود ندارد و و تا حدود زیادی یک معبر است، تنوع فعالیت ها در خیابان محدود است و مالکیت ، کنترل ( نظارت و اختیار) در خیابان ها تعریف نشده است، حدود مالکیت خصوصی و عمومی مشخص نیست. نوعی از غلبه حکومت مرکزی در خیابان های ایران وجود دارد که نا خود آگاه ذهن را به سمت نظریه های تولید آسیایی و دسپوتیزم شرقی می اندازد( خاطر دارم در شب شام غریبان همین امسال نیروهای امنیتی عبور عابران را درخیابان های حدود میدان محسنی تهران ممنوع کرده بودند و این حرکت به نحوی توجیه داشت که در تصرف جامعه بودن و ماکلیت جمعی معابرعمومی کاملا نادیده گرفته می شد) ، به خصوص اگر با زبان نشانه ها در این خیابان ها گذر کنیم نشانه های قدرت را در بازشوها ( که گاهی کاملا با خیابان قهر می کند!) و ورودی های مکان های حکومتی میبینیم و در لباس ماموران و نور گشتی هایشان! البته در گذشته هم مفهوم خیابان در شهر های ایران حضور دایمی نداشت، بازارها شاید مهمترین گذری ها بودند که تنوعی از فعالیت وگروهها را در خور جا می داند اما هرچه بودند عنوان خیابان برای آنها مناسب نیست، نه چهار باغ اصفهان و نه گذر محله های قدیمی ایران به معنی اجتماعی و کالبدی کلمه خیابان نیست، در گذر ها معمولا پنجره نمی بینیم و فعالیت کاملا محدود و نظارت بالاست، معمولا این گذرها جایی برای غریبه و پرسه زدن نبوده است، برای پرسه زدن باید به بیابان می رفتیم!
معنا و کاربرد خیابان و معبر عمومی در ایران و عالم شرق دارای ویژگی های متفاوت از نمونه های غربی ان است. در مورد معنی خیابان های مشرق از نظر اروپاییان اشاره سر کنسول انگلستان در مصر( 1907 تا 1882) به نقل از یکی از دوستانش جالب توجه است:" ذهن شرقی ها مانند خیابان هایشان پرپیچ و خم و کاملا بی تناسب است اما ذهن یک انسان غربی با مرکزیت و ساده و قابل فهم است". (لیوتار در کتاب وضعیت پست مدرن در مورد مرکز گرایی خیابان باروک نظر مشابهی دارد نظر او شبیه نظر گیدییون در مورد روح زمانه است.) در کشوری که به معنی دقیق کلمه( آنگونه که هابرماس این واژه را معنی می کرد) حوزه عمومی وجود ندارد خیابان نمی تواند تمامی قابلیت های خود را نشان دهد. جالب اینجاست که در دوران مشروطه که مطبوعات به عنوان بخشی از حوزه عمومی قوت گرفتند و در «آستانه» شکل گیری بودند اولین قیام های واقعا شهری و غیر قومی تاریخ ما به رهبری دو تن( ستارخان و باقرخان که "خان" نبودند یعنی قیام قومی نبود اما بعدا عنوان خان پیدا کرند) شکل گرفت. پس می توان نتیجه گرفت که ایجاد فضای خیابان در معنای اروپایی کلمه با ایجاد حوزه عمومی و شرایط اجتماعی و اقتصادی در ارتباط است.
از نظر تاریخی مفهوم جدید خیابان در برابر بیایان در دوران قاجار در ایران شکل گرفت که عمدتا تحت تاثیر اروپاییان بود ( خیابان های ششگانه لاله زار و چراغ برق و .. در تهران) این خیابان ها صرف تغییر درکالبد شهر نبودند، جالب اینجاست که گزارش های زیادی از دوران پهولی وجود دارد که تخریب خیابان ها و بازارها و تاسیس خیابان های چلیپایی را با شادی جشن گرفتند، هرچه باشد شهر با شهروندانش نسبت دارد و این دو با یکدیگر در تعامل مدام هستند افلاطون اعتقاد داشت که انسان و شهر و عالم یک کلمه هستند که با حروف ریز درشت و درشتر نوشته شده اند، تحولی که در ایران این دوران اتفاق افتاد ( چه منشا درونی داشته باشد و چه بیرونی) تحولی در انسان و شهر و عالم ایرانیان بود، تحولی که باز هم در خیابان ها نمود داشت: خیابان هایی که رضاشاه در تهران احداث کرد محل تجمع و اعتراض های شدیدی بر علیه پسرش بود، برخلاف خیابان هایی که اوسمان احداث کرد تا حدود زیادی اغتشاشات اجتماعی را از میان برد.
مسئله خیابان های دیر بدست آمده و بس زود برفته در ایران مسئله پیچیده ایست که معماری ابزار کافی برای برخورد با آن نیست چراکه تا حدود زیادی معماران ضد خیابان هستند مگر اینکه کلا طراحی خیابان را به عهده گرفته باشند! در واقع همانطور که جان لنگ می گوید ادبیات معماری در مقابل شهر به خوبی تدوین شده است، بسیاری از آثار پر سرو صدای معماری معاصر کمترین توجهی به فضای عمومی ایجاد شده نداشته اند، از طرف دیگر ادبیات و دستور العمل های طراحی شهری هم چیزی نیست که برای معابر و خیابان های ایران پاسخگو باشد، چراکه گذرها و فضاهای شهر ایران معانی و کالبد و کاربرد متفاوتی داشته است، برای مثال برای ایجاد نظارت در گذر های تنگ و پر پیچ و خم شهر های کویری که دیگر سرمایه اجتماعی در آن به قوت قدیم نیست ( به طور کلی انسان و شهر و عالم امروز تغییر کرده ) بدون شک تقویت کاربری مختلط و ایجاد بازشوها و حضور همیشگی توریست ها راه حلی مکفی نیست و احتمالا به معنای این فضاها آسیب می زند، اینکه بگوییم مطالعات رفتار گرایی و روانشناسی جامعیت دارند و پاسخگو هستند پرتاب کردن توپ خارج از زمین طراحی شهری است! پس تکلیف ارزش های فضایی و معنای فضا و گذشته و جامعه و ... چه می شود؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر