یکی از لوازم دموکراسی فضای شهری و به طور خاص فضای عمومی شهری از خیابان و میدان و بازار گرفته تا پارکها و پلازاها و ..است. اما قبل از هر گونه کلی گویی باید کمی راجع به چیستی فضای عمومی و حوزه عمومی صحبت کنیم. اولا حوزه عمومی public sphere دامنه ای وسیع تر از فضای عمومی public spaceرا در برمی گیرد چرا که عناصری چون روزنامه , اینترنت و فضای مجازی را نیز شامل است. از مهمترین اندیشمندانی که به این موضوع پرداخته اند (سوای ارسطو , روسو , میل) می توان به هانا آرنت و هابرماس(Habermas) اشاره کرد. هابرماس به چهره ای جنجالی در میان فلاسفه مبدل شده و جدل های فلسفی فراوانی را با اثبات گرایان , پوپری ها , آدورنو , لومان , دریدا و... به راه انداخته است. ایرادی که به تئوری حوزه عمومی وی وارد شده است در فقدان تعریف مشخص برای این حوزه است چرا که در تعاریف هابرماس رابطه و مرز بین حوزه عمومی متعلق به شهروندان , حوزه خصوصی بازار و نیز حوزه دولت برو شنی مشخص نیست. به عبارتی هویت افراد شهروند در حوزه خصوصی بازار و خانواده تعریف می شود تا اعضای یک جمهور. کاربرد تئوری وی در جامعه ای ایرانی مشکلی دوچندان به همراه دارد چرا که این مرزها در این متن به مراتب مبهم ترند چرا که نه حوزه خصوصی بازار در اقتصاد نیمه کاپیتالیستی و نه حوزه خصوصی شهروندان در ارتباط با حوزه عمومی تعریف شده اند.
نکته بعدی مفهوم public space است. فضای عمومی و فضا برای عموم مفاهیمی متفاوتند. Public space is not necessarily space for public. منظور از PUBLIC در بخش دوم جمهور یا جمع شهروندان با قابلیت تعامل و گفتمان اجتماعی است. در اینجا شاید بد نباشد به مفهوم پولیس Polis که مهم ترین وجه تمایز شهرهای یونانی و ایرانی است نیز اشاره کرد. پولیس به معنای یک فضای فیزیکی چندان برای یونانی ها اهمیت نداشت. پولیس در معنای یک ساختار اجتماعی تعامل ساکنین شهر و گفتمان آنها بود که اهمیت داشت. همانطور که یونانی ها معتقد بودند " هر کجا که بروی تو یک پولیس خواهی بود."
بنابراین فضای شهری یه عنوان سخت افزار زندگی اجتماعی و جنب و جوش شهری شرط لازم برای تمرین دموکراسی و تعامل سازنده بین شهروندان است. اما ایجاد فضای شهری و عمومی زمانی می تواند حصول تعامل سازنده و دستیابی به جامعه باز را تسهیل کند که به فضایی برای عموم تبدیل شود و به نرم افزار های ویژه آن مجهز شود. به عبارتی اگر چه به عنوان مثال در دهه گذشته تعداد زیادی پارک و فضای سبز در تهران و بویژه در جنوب شهر ایجاد شده اند (public space) اینکه این فضا ها واقعاً عمومی (به معنای محلی برای تعامل و گفتمان اجتماعی) هستند (space for public) محل تردید است.
در واقع وقوع امر اجتماعی هم بسته به نحوه طراحی فضای فیزیکی (دسترسی , امکانات , عناصر , ...) و هم مدیریت و کنترل آن و برنامه های پیش بینی شده در آن دارد. آنچه جامعه امروز ما و بویژه نسل جوان و پویای آن نیازمند آن است امید و متعاقباً خلاقیت و میدان دهی برای بروز آنست. خلاقیت شاید ارزشمند ترین گنجی باشد که فضاهای عمومی شهرهای ما باید به عرصه ای برای بروز و باروری آن مبدل شوند. در اینجا به خاطر روحیه غرب-پرست اکثر ما ایرانیها لازم است ذکر کنم که فضاهای عمومی کشورهای غربی هم لزوما فضایی برای عموم نیستند. از بین رفتن فضاهای عمومی و تبدیل آنها به فضاهای نیمه عمومی با ویژگی بیشتر تجاری که ورود اقشار حاشیه ای نظیر نوجوانان , فقرا , بی خانمان ها و ..را ممنوع می کند از جمله مشکلاتی است که اکثر شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی امروز با آن دست به گریبانند. به علاوه استیلای گروهی اقلیت بر رسانه ها و توان بالای آنها برای تاثیر بر دیدگاه عمومی و نیز تجاری شدن فضای عمومی از خطراتی است که حوزه عمومی را در کشورهای غربی تهدید می کند. به عبارتی اگر چه نهاد بازار در تعدیل قدرت دولت نقش به سزایی در این جوامع ایفا می کند خود می توان به یک قدرت تبدیل شود. در هلند به عنوان مثال برخی فضاهای عمومی علاوه بر مجهز بودن به دوربین های مدار بسته برای کنترل شبانه روزی , در ساعات خاصی از روز با ارسال امواج ماورای صوتی ultrasonic که تنها توسط نوجوانان بین 18-25 سال قابل شنیده شدن است از پاتوق کردن این گروه ها در فضا جلوگیری می کنند. استفاده از آب پاشهای اتوماتیک در پارکها , مبلمان های ویژه (sadistic furniture) و ....از دیگر ترفند های مسئولین این فضا ها برای دور کردن گروههای اقلیت است.
یک نمونه :
در تهران در تقاطع اصلی ترین خیابانهای شهر یعنی ولی عصر و انقلاب فضایی استثنائی قرار گرفته که به جرات می توان انرا تنها پلازای شهر تهران نامید چرا که سایر میاد ین شهر در واقع چند گره ترافیکی و فضایی برای فعالیتهای تجاری بیش نیستند. این فضا از اینرو خاص تر می شود که از وجود مجموعه های مهمی نظیر تئاتر شهر و پارک دانشجو و دانشگاههای اطراف نیز بهره مند است. اما برای من همیشه این سوال بوده است که چرا چنین فضایی با چنین موقعیت استثنایی و امکانات بالقوه فرهنگی باید اینقدر مرده و راکد باشد.
چرا زمانی که می شد این مکان با گونه ای تمهیدات نظیر نورپردازی , آب , موسیقی , فعالیتهای فرهنگی نظیر برگزاری نمایش , نقالی , فروش کتاب , بازارچه های مختلف برای اقشار کم درآمد و هزاران هزار کار خلاقانه دیگر به محلی برای دیدن و خندیدن و الهام گرفتن و بحث و گفتگو و .... .و در واقع قلب تپنده شهر تبدیل شود محلی شده برای انواع و اقسام بزهکاری های اجتماعی. (در مورد مسائل اخیروایستگاه مترو و .. نیز بزودی خواهم نوشت)
بخشی از پاسخ در طراحی محوطه و ساختمان تئاتر شهر و ترکیب آن با فضای سبز پارک نهفته است. جد اره های پیاده رو می بایست ارتباطی آزاد تربا محوطه و فضای پلازا ایجاد می کردند. فرم ساختمان هم علی رغم زیبایی و استفاده نوآورانه از عناصری نظیر آجر و قوس و ریتم و. .. به نحوی دافعه ایجاد می کند. به علاوه بدنه ساختمان نیز به دلیل صلبیت و عدم شفافیت با فضای اطراف ترکیب نمی شود و فضا را در خود حبس می کند. از طرفی محوطه ساختمان با پارک نیز ارتباط چندانی نیافته است و جا دارد تا با بازبینی محوطه پارک به فضایی یکپارچه تر دست یافت. فضایی باز با عناصر جذابی نظیر آبنما های با امکان دسترسی آزاد به آب , مجسمه های interactive , تابلوهای مختلف حاوی اطلاعات شهری , تجهیزات صوتی-تصویری , محلهای نشستن و همچنین کاربری های که امکان تداوم فعالیتهای شهری و جذب خانواده ها و کودکان را در این مکان فراهم می کنند.
جامعه ما به اتکای نسل جوان جامعه ای پویا و پرانرژی اما احساساتی است. امروز نسل جوان ما نیازمند مطالعه است. به قول ناصر فکوهی از تیراژ کتابها و تعداد خوانندگان چنین به نظر می رسد که امروز جامعه ما بیشتر تمایل به نوشتن دارد تا خواندن. گویی هر کس می خواهد ایده هایش را به دیگران ارائه کند بدون اینکه به شنیدن ایده های دیگران علاقه ای نشان دهد. جامعه ای که هنوز سنت اسطوره ای خیر وشر را دنبال می کند. افراد یا خیرند یا شر و اگر فردی در دسته دوم قرار گرفت دیگر , اگر چه کارهای مثبتی هم انجام داده باشد , به چشم کسی نمی آید و یه گونه های مختلف تخریب می شود. جامعه ای که از دولت انتظار دارد اما به دولت دینی احساس نمی کند. به هر حال برای ختم کلام یاد آور می شوم که شهرهای ما نیاز مبرمی به polis دارند نه police. در طول این چند سالی که اینجا بوده ام شاید به دهها جوان مستعد و توانای ایرانی برخورده ام که به دلایل مختلف جلای وطن کرده اند.امیدوارم دولت به جای طرحهای کذایی چون طرح امنیت اجتماعی که صرفا به تشدید روحیه تزویر در جامعه دامن می زند و از تنها نتایجش همین صدور سرمایه های معنوی جامعه است به این نیروها میدان خلاقیت اجتماعی بدهد .
پی نوشت
Van Melik. R et al (2007), Fear and Fantasy in Public Domain: The Development of Secured and Themed Urban Space, Journal of Urban Design, Vol 12. No.1, 25-42
S.Ku. A (2000), Revisiting the Notion of “Public” in Habermas’s Theory-Toward a Theory of Politics of Public Credibility, Sociological Theory, Vol.18, No.2, 216-240
Houlb. R (1991), Jurgen Habermas: Critic in the Public Sphere, London; New York: